در مقتل شهیدان با ناله چون هزاران
زینب کشید در بر چون نعش گلعذاران
گفتا بشمر کافر گریان چو بیقراران
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
*****
جز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
*****
چون من ستمکشی کس مشگل که دیده باشد
ور خود ندیده باشد از کس شنیده باشد
ای شمر کی ز جانان کس جان بریده باشد
هرکس شراب فرقت روزی چشیده باشد
*****
داند که تلخ باشد قطع امیدواران
*****
اندر گشودن سیل باشد شتاب چشمم
بگذار تا دهم غسل ز آب گلاب چشمم
جسم برادرم را اندر سراب چشمم
با ساربان بگویید احوال آب چشمم
*****
تا بر شر نبندند محمل بروز باران
*****
پس کرد در مدینه رو از پی شکایت
کای جدید تاجدارم بنگر جفای امت
از جور و قتل و غارت این قوم بیهمیت
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
*****
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران
*****
بردار سر که بر سر روز فراقت آمد
پایان استراحت هنگام زحمت آمد
وقت اسیری شام بر آل عصمت آمد
ای صبح شبنشینان جانم به طاقت آمد
*****
از بس که دیر ماندی چون شام روزهداران
*****
اکنون به جانب شام از کربلا روانم
شمر و سنان و خولی هستند همرهانم
رفتیم دل پر از غم از داغ دوستانم
تا دوست گشتم ای جان کشتند دشمنانم
*****
گشتم بسان دشمن از جمله دوستداران
*****
آه از دمی که زینب بنمدو جا به محمل
بازوی در سلاسل راس حسین مقابل
از محنت دلوی (صامت) مباش غافل
سعدی به روزگار مهری نشسته بر دل
*****
بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران