کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کسی فرهاد را گفتا: کزین سنگ
    رها کن دست، گفتش با دل تنگ:
    ز سنگ بیستون سر چون توان تافت؟
    که شیرین را درین تلخی توان یافت
    نظر می‌کن بنقش دوستان ژرف
    ولیکن دور دار انگشت از حرف
    چو اندر دوستی کار تو زرقست
    نگویی: از تو تا دشمن چه فرقست؟
    چه تلخی‌ها که مهجوران کشیدند!
    ز شیرینان به جز تلخی ندیدند
    گل بی‌خار ازین منزل، که بینی
    که چیدست؟ ای برادر، تا تو چینی؟
    مراد دل به انبازیست این جا
    مپندار این چنین بازیست این جا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha