کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سبک خیز، ای نسیم نوبهاری
    چو دیدی حال من، پنهان چه داری؟
    بدان سر خیل خوبان بر سلامی
    بگو: کز خیل مشتاقان غلامی
    به صد زاری سلامت می‌رساند
    نه یکدم، صبح و شامت می‌رساند
    زمین بوسیده، می‌گوید به زاری
    که: چون خاک زمین گشتم به خواری
    بیندیش از فغان سوکواران
    بترس از نالهٔ شب زنده‌داران
    نمی‌بردم گمان از رویت اینها
    غریبست از چنان رویی چنینها
    ز روی خوب، بد نیکو نیاید
    ز روی زشت خود نیکو نیاید
    مکن در پای هجران پایمالم
    ازین بهتر نظر می‌کن به حالم
    تو خوبی، ترک باید کرد زشتی
    در دوزخ فرو بند، ای بهشتی
    گرفتار توام، غافل چرایی؟
    چنین بد مهر و سنگین‌دل چرایی؟
    بپالود از غمت خون دل من
    دریغ! آن محنت بی‌حاصل من
    به دست خود دل خود کرده‌ام ریش
    پشیمانی چه سود از کردهٔ خویش؟
    نه کس در عاشقی حیران‌تر از من
    نه کس در عشق سرگردان‌تر از من
    ز سودای تو گشت آواره این دل
    نکردی چارهٔ بیچاره این دل
    تو رخ پوشیده‌ای، مهجور از آنم
    ز من فارغ شدی، رنجور از آنم
    دریغ! آن هر شبی بیداری من
    به بوی پرسشت بیماری من
    چه باشد گر دهان دردمندی
    شود شیرین از آن لبها به قندی؟
    من از پیوند این صورت بریدم
    چو مقصودی که می‌جستم ندیدم
    چو نزدیک خودم روزی نخوانی
    شب خوش باد! من رفتم، تو دانی
    برآوردم ز پای این خار و رستم
    بیفگندم ز دوش این بار و رستم
    بسا دردی که از دوری کشیدم!
    بسا رنجی که از هجر تو دیدم!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha