کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دگر بوی بهار آورده‌ای، باد
    نسیم زلف یار آورده‌ای، باد
    به دام اندر کشیدی خسته‌ای را
    ز دام عشق بیرون جسته‌ای را
    نگارم را خبر ده، گر توانی
    که: ای جان را به جای زندگانی
    غمت هر لحظه در پروازم آورد
    خیالت چون کبوتر بازم آورد
    فراقت بس خطا اندیشه‌ای بود
    رها کردم، که ناخوش پیشه‌ای بود
    تو جانی، از تو دوری چون توان کرد؟
    ز جان آخر صبوری چون توان کرد؟
    بر آن بودم که سر گردانم از تو
    عنان مهر بر گردانم از تو
    نهم دل بر وفای یار دیگر
    و زان پس پیش گیرم کار دیگر
    چو برگشتم در آمد مهرت از پی
    که با ما باز یاغی گشته‌ای، هی
    دگر با عشق پیمان تازه کردم
    مسلمان گشتم، ایمان تازه کردم
    تن اندر عشق خواهم داد دیگر
    برینم هر چه بادا باد! دیگر
    دلم رفت و دگر باز آمد آن دل
    به پا رفت و به سر باز آمد آن دل
    بر آن عزمم که: تا من زنده باشم
    تو سلطان باشی و من بنده باشم
    به گفتار از لبت خشنود گردم
    به دیدار از تو قانع زود گردم
    من این اندیشه در خاطر نرانم
    که از وصل تو خوش گردد روانم
    تو همچون گوهری و من چو خاشاک
    نباشم لایق وصل تو خوش گردد روانم
    خطا کردم من، اینها از من آید
    چنان دان کین چنین‌ها از من آید
    ندارم چشم کز من عذر خواهی
    که گر خونم بریزی بی‌گناهی
    من از عشق تو بس بی‌ساز گشتم
    ضرورت هم به مهرت باز گشتم
    دل من گشته بود از عشق خالی
    ولی دیگر به اقبال تو، حالی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha