کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زهی! گرد جهان سر گشته از من
    چنین بی موجبی بر گشته از من
    کجا رفت آن که شب خوابت نمی‌برد؟
    ز اشک دیده سیلابت همی برد؟
    مرا گفتی که: از عشق تو مستم
    به دستان کردن آوردی به دستم
    چو دل بردی ز مهرم سیر گشتی
    جفا کردی، که بر من چیر گشتی
    وفا آموختی پیوسته ما را
    حرامست، ار تو خود دانی وفا را
    چرا تخم وفا می‌کاشتی تو؟
    چو عزم بی‌وفایی داشتی تو
    به حیلت‌ها به دامم در کشیدی
    چو پایم بسته دیدی سر کشیدی
    ببر کین و مبر پیوند یاری
    که می‌ترسم که: خود طاقت نیاری
    فراقی کامشبم دل می‌خراشد
    من اول روز دانستم که باشد
    دل اندر یار هر جایی که بندد؟
    و گر بندد به ریش خویش خندد
    بداند، هر کرا داننده نامست
    که باد آورده را بادی تمامست
    بیندیش، ار ز من خواهی بریدن
    که در هجرم بلا خواهی کشیدن
    چراباید شکست خویش جستن؟
    بلای خود به دست خویش جستن؟
    دلم سیر آمد از مهر آزمایی
    چو می‌بینم که یار بی‌وفایی
    خود آنروزت که با من عشق نو بود
    دلت صد جای دیگر در گرو بود
    مرا نیز از میان می‌آزمودی
    خجل گشتی چو مرد من نبودی
    نکردی بعد ازین یکروز یادم
    چو دانستی که من نیز اوستادم
    ز مهرت مهره زان برچیده بودم
    که این بازیچه را من دیده بودم
    چرا بگذاشتی زینگونه ما را؟
    کجا رفت آن فغان و سوز؟ یارا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha