کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تو ای بی بها شاخک شمعدانی

    که بر زلف معشوق من جا گرفتی

    عجب دارم از کوکب طالع تو

    که بر فرق خورشید ماوا گرفتی

    قدم از بساط گلستان کشیدی

    مکان بر فراز ثریا گرفتی

    فلک ساخت پیرایهٔ زلف حورت

    دل خود چو از خاکیان واگرفتی

    مگر طایر بوستان بهشتی؟

    که جا بر سر شاخ طوبی گرفتی

    مگر پنجه مشک سای نسیمی؟

    که گیسوی آن سرو بالا گرفتی

    مگر دست اندیشهٔ مایی ای گل؟

    که زلفش به عجز و تمنا گرفتی

    مگر فتنه بر آتشین روی یاری

    که آتش چو ما در سراپا گرفتی

    گرت نیست دل از غم عشق خونین

    چرا رنگ خون دل ما گرفتی؟

    بود موی او جای دلهای مسکین

    تو مسکن در آنحلقه بیجا گرفتی

    از آن طره پر شکن هان به یک سو

    که بر دیده راه تماشا گرفتی

    تو را بود رنگی و بویی نبودت

    کنون بوی ازآن زلف بویا گرفتی

    گلی بودی از هر گیا بی بهاتر

    کنون زیب از آن روی زیبا گرفتی

    نه تنها در آن حلقه بویی نداری

    که با روی او آبرویی نداری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha