ز آتشدان، به هر سو شعله خیزد
در آتش چوب تر همچون دل من
«سری سوزد، سری خونابه ریزد»
سراید ساز، از سوز جدایی
به گوشم نغمه های آشنایی
من از سیمینه هامون باز یابم
صبا در گوش من نام تو گوید
نسیم آهسته پیغام تو گوید
دلت در سینه گردد آتش انگیز
به برف اندر شگفت است آتش تیز
جهان در دیده من محو و تاریک
تو از من دور و من با مرگ نزدیک
برآر ای ساز، آوازی که گردون
فراخوان بخت ره گم کرده ام را
به سردی گر فلک بیداد کیش است
دل من، گرم از سودای خویش است