کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اعرابئی به دجله کنار از قضای چرخ

    روزی به نیستانی شد ره سپر همی

    ناگه ز کینه توزی گردون گرگ خوی

    شیری گرسنه گشت بدو حمله ور همی

    مسکین ز هول شیر هراسان و بیمناک

    شد بر قراز نخلی آسیمه سر همی

    چون بر فراز نخل کهن بنگریست مرد

    ماری غنوده دید در آن برگ و بر همی

    گیتی سیاه گشت به چشمش که شیر سرخ

    بودش به زیر و مار سیه بر زبر همی

    نه پای آنکه آید ز آن جایگه فرود

    نه جای آن که ماند بر شاخ تر همی

    خود را درون دجله فکند از فراز نخل

    کز مار گرزه وارهد و شیر نر همی

    بر شط فرو نیامده آمد به سوی او

    بگشاده کام جانوری جان شکر همی

    بیچاره مرد ز آن دو بلا گرچه برد جان

    درماند عاقبت به بلای دگر همی

    از چنگ شیر رست و ز چنگ قضا نرست

    القصه گشت طعمه آن جانور همی

    جادوی چرخ چون کند آهنگ جان تو

    زاید بلا و حادثه از بحر و بر همی

    کام اجل فراخ و تو نخجیر پای بند

    دام قضا وسیع و تو بی بال و پر همی

    ور ز آنکه بر شوی به فلک همچو آفتاب

    صیدت کند کمند قضا و قدر همی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha