کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عز ناخفتن، ار تو هستی کس

    نص یا «ایهاالمزمل» بس

    شود از آب چشم و بیداری

    بر زبان چشمهٔ سخن جاری

    خواب را گفته‌ای برادر مرگ

    چون نخسبی نمیزنی در مرگ

    دل شب زنده‌دار زنده بود

    قالب خفته سرفگنده بود

    خواب خون در بدن فسرده کند

    زندگان را به رنگ مرده کند

    جز شب تیره نیست آن ظلمات

    که درو یافتند آب حیاب

    نشود آب زندگی ریزان

    مگر از دیدهٔ سحرخیزان

    شب ما تیره و دراز بود

    کار ما گریه و نیاز بود

    گر حریفی، شبی به روز آور

    رخ در آن یار دلفروز آور

    ورنه هم عود ما بر آتش کن

    شب ما ناخوشیست، شب خوش کن

    آنکه را جسته‌ای خریدارست

    تو چه خسبی؟ چون دوست بیدارست

    دوست بیدار و دشمن اندر خواب

    فرصت اینست، فرصتی دریاب

    منکرند این حواس جسمانی

    دشمن، این دوستان که میدانی

    خیز و در خواب کن مر اینان را

    باز کن چشم و دیدهٔ جان را

    کنج گیران به گنج روح رسند

    شب‌نشینان درین فتوح رسند

    تو بران گوهر، ار خریداری

    نرسی جز به نور بیداری

    مردم چشم شب‌نشین را نور

    از در عزلتست و فکر و حضور

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha