کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صوفیی می‌رفت، آوازی شنید

    کان یکی می‌گفت گم کردم کلید

    که کلیدی یافتست این جایگاه

    زانک دربستست این بر خاک راه

    گر در من بسته ماند، چون کنم

    غصهٔ پیوسته ماند، چون کنم

    صوفیش گفتا؛که گفتت خسته باش

    در چو می‌دانی برو، گو بسته باش

    بر در بسته چو بنشینی بسی

    هیچ شک نبود که بگشاید کسی

    کار تو سهل است و دشوار آن من

    کز تحیر می‌بسوزد جان من

    نیست کارم رانه پایی نه سری

    نه کلیدم بود هرگز نه دری

    کاش این صوفی بسی بشتافتی

    بسته یا بگشاده‌ای دریافتی

    نیست مردم را نصیبی جز خیال

    می نداند هیچ کس تا چیست حال

    هر که گوید چون کنم، گو چون مکن

    تا کنون چون کرده‌ای اکنون مکن

    هر که او در وادی حیرت فتاد

    هر نفس در بی‌عدد حسرت فتاد

    حیرت و سرگشتگی تا کی برم

    پی چو گم کردند من چون پی برم

    می‌ندانم کاشکی می‌دانمی

    که اگر می‌دانمی حیرانمی

    مر مرا اینجا شکایت شکر شد

    کفر ایمان گشت و ایمان کفر شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha