به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
مگر شد آشکارا قحط سالی
به پیش خلق آمد تنگ حالی
سراسیمه جهانی خلقِ محبوس
شدند از بهرِ باران پیشِ طاوس
که باران مینیاید آشکارا
دعائی کن زحق در خواه ما را
پس آنگه گفت طاوس ای عزیزان
نگردد ابر بر بیهوده ریزان
شما را گر چه جز باران طلب نیست
اگر باران نمیبارد عجب نیست
عجب اینست کز چندین گنه کار
نبارد سنگ بر مردم بیکبار
اگرچه میغ ترک آسمان کرد
تعجّب گر کنی زان میتوان کرد
که نکشافد زمین از شومی ما
خورد ما را ز نامعلومی ما
تو پنداری که ازمردانِ راهی
کدامین مرد، سرگردانِ راهی
چو پندار تو برگیرند از پیش
کسی مرده سگی برخیزد از خویش
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.