عطار نیشابوری
بخش سیزدهم
(۳) حکایت قحط و جواب دادن طاوس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگر شد آشکارا قحط سالی به پیش خلق آمد تنگ حالی سراسیمه جهانی خلقِ محبوس شدند از بهرِ باران پیشِ طاوس که باران می نیاید آشکارا دعائی کن زحق در خواه ما را پس آنگه گفت طاوس ای عزیزان نگردد ابر بر بیهوده ریزان شما را گر چه جز باران طلب نیست اگر باران نمی بارد عجب نیست عجب اینست کز چندین گنه کار نبارد سنگ بر مردم بیکبار اگرچه میغ ترک آسمان کرد تعجّب گر کنی زان می توان کرد که نکشافد زمین از شومی ما خورد ما را ز نامعلومی ما تو پنداری که ازمردانِ راهی کدامین مرد، سرگردانِ راهی چو پندار تو برگیرند از پیش کسی مرده سگی برخیزد از خویش عطار نیشابوری