کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر کنی قهر از و نفیس شوی

    ور مرادش دهی خسیس شوی

    وه چه ساده دلی و چه نادان

    که ندانی تو عصمت از عصیان

    از صفات حمیده بگریزی

    در صفات ذمیمه آویزی

    جهد آن کن که جمله نور شوی

    وز صفات ذمیمه دور شوی

    در تو هم دیوی است و هم ملکی

    هم زمینی به قدر و هم فلکی

    ترک دیوی کنی ملک باشی

    از شرف برتر از فلک باشی

    تا از این همنشین جدا نشوی

    دان که شایستهٔ خدا نشوی

    تو از این همنشین چو گردی دور

    ملک باقی تراست و دارسرور

    تو ازین جایگه فرج یابی‌

    چون بدانجا رسی درج یابی

    گر به اینجایت پای بست کند

    با سگ و خوک هم نشست‌کند

    تاکه دیوت بود به راه دلیل

    نکند با تو همرهی جبریل

    تا زآلایش طبیعی پاک

    نشوی‌، کی شوی تو برافلاک

    پهلو از قدسیان تهی چه کنی‌؟

    با دد و دیو همرهی چه‌کنی‌؟

    شرم بادت که با وجود ملک

    ننهی پای بر رواق فلک

    بر زمین با ددان نشینی تو

    صحبت دیو و دد گزینی تو

    ترک یوسف کنی زبی نظری

    همدم گرگ باشی اینت خری‌!

    با رفیقان بد چه پیوندی؟

    زین حریفان چه طرف بربندی

    حسد و حرص را بجای بمان

    برهان خویش را ازین و از آن

    گرنه یکبارگیت قهر کنند

    نوش در کام جانت زهر کنند

    چون از ایشان به گور فردروی

    به قیامت زگور مرد روی

    چون برندت زخانه مرده به گور

    مرد خیزی زگور وقت نشور

    گر فرشته صفت شدی زاینجا

    با فرشته است حشر تو فردا

    ور تو سگ سیرتی‌ به وقت‌نشور

    هم سگی خیزی از میانهٔ گور

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha