به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
مرحبا بحری که آبش لذت از کوثر گرفت
حبذا کانی که خاکش زینت از عنبر گرفت
اتفاق آن دو جوهر بد که در آفاق جست
اصل وقتی خضر بر دو فرع اسکندر گرفت
جان و علم و عقل سرگردان درین فکرت مدام
کان چه جوهر بود کز وی عالمی گوهر گرفت
چتر همت تا بر عشق مطهر باز کرد
هر کرا سر دید بیسر کردو کار از سر گرفت
در همه بستان همت هیچ کس خاری ندید
عکس رخ بنمود بستانها گل احمر گرفت
آب آتش را نبد وصل تو چون صحبت نیافت
پارهای زان آب بر آتش زد آتش در گرفت
چون قبولی دید خود را زان کرامتهای خام
قبله ویران کرد تا عالم همه کافر گرفت
هر که صاحب صدر بود از نور او روزی برند
صورت دیگر نمود و سیرت دیگر گرفت
مجرما ترسا که از فرمان عیسا سر بتافت
دل بدان خرم که روزی سم خر در زر گرفت
چون تجلی کرد بر سیمای جان سینای عشق
آن بت سنگین آزر سنگ در آزر گرفت
هر که در آباد جایی جست بیجایست و جاه
هر که در ویرانه رنجی برد گنجی بر گرفت
چون سنایی دید صد جا دفتر و یک دل ندید
رغم کاغذ از دل آزادگان دفتر گرفت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.