کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کسی را که سر حقیقت عیان شد

    مجاز صفات وی از وی نهان شد

    نشان آن بود بر وجود حقیقت

    که نام وی از نیستی بی نشان شد

    کسی کو چنین شد که من وصف کردم

    یقین دان که او پادشاه جهان شد

    ملک شد زمین و زمان را پس آنگه

    چو عیسی که او ساکن آسمان شد

    روان گشت فرمان او چون سنایی

    مر او را که گفت او چنین شو چنان شد

    خلیل از سر نیستی کرد دعوی

    که سوزنده آتش برو بوستان شد

    چو «ارنی» ست از نفس بر طور سینا

    قدمگاه او جمله آب روان شد

    نبینی که هر کو ز خود گشت فانی

    قرین قضا گشت و صاحبقران شد

    هم از نیستی بد که با خاک مشتی

    محمد به جنگ سپاه گران شد

    چو در نیستی زد دم چند عیسی

    تن بی‌روان از دمش با روان شد

    بسا کس که در نیستی کسب کردند

    گمانها یقین شد یقینها گمان شد

    کسی کو ز حل رموزست عاجز

    بیان سنایی ورا ترجمان شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha