حکیم سنایی غزنوی
قصاید و قطعات
شماره ۹۲: مجاز صفات وی از وی نهان شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی را که سر حقیقت عیان شد مجاز صفات وی از وی نهان شد نشان آن بود بر وجود حقیقت که نام وی از نیستی بی نشان شد کسی کو چنین شد که من وصف کردم یقین دان که او پادشاه جهان شد ملک شد زمین و زمان را پس آنگه چو عیسی که او ساکن آسمان شد روان گشت فرمان او چون سنایی مر او را که گفت او چنین شو چنان شد خلیل از سر نیستی کرد دعوی که سوزنده آتش برو بوستان شد چو «ارنی» ست از نفس بر طور سینا قدمگاه او جمله آب روان شد نبینی که هر کو ز خود گشت فانی قرین قضا گشت و صاحبقران شد هم از نیستی بد که با خاک مشتی محمد به جنگ سپاه گران شد چو در نیستی زد دم چند عیسی تن بی روان از دمش با روان شد بسا کس که در نیستی کسب کردند گمانها یقین شد یقینها گمان شد کسی کو ز حل رموزست عاجز بیان سنایی ورا ترجمان شد حکیم سنایی غزنوی