کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آنکه عمّ تو و آنکه خال تواند

    همه در قصد خون و مال تواند

    عمّ که بدگوی و پر ستم باشد

    عم نباشد که درد و غم باشد

    در مهی خویشتن پدر کرده

    به گه پرورش به در کرده

    در کن و در مکن مه خانه

    در بیار و بده چو بیگانه

    چون عقاب و چو باز وقت گرفت

    همچو گنجشک وعکه خوار گرفت

    همچو کیر جوان به وقت بگیر

    باز وقت بیار خایهٔ پیر

    دیدی ار دست و پای بلعم را

    دردسر آن عمامهٔ عم را

    گرت بخشد عمامه عم مستان

    کان بود چون عطای بدمستان

    کان عمامه نه بهر آن دادست

    کز وجود تو خوشدل و شادست

    تا ندیده است پای را هنجار

    ندهد دست عم ترا دستار

    انده خال و غمّ عم بگذار

    تا بوی شاد خوار و برخوردار

    ورنه جان کن که دل ستم نکشد

    عاقل اندوه خال و عم نکشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha