کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن شنیدی که پیر با همراه

    گفت چون شد ز همرهیش آگاه

    از سر و سینه بهر صحبت یار

    پای سازم به ره چو مور و چو مار

    گر تو کار سفر همی سازی

    تو ز من خواه و گیر جان بازی

    همرهت باشم و ز دزد و هراس

    کم ز سگ مر ترا ندارم پاس

    بس عجب نبود ار چنین باشم

    گر کنم با سگی قرین باشم

    بندم از جد و جهد و عشق و طلب

    بر گریبان روز دامن شب

    خود ز یاران نباشد ایچ محال

    کین سگی کرد سیصد و نه سال

    خفته اصحاب کهف و سگ بیدار

    پاس همراه داشت بر درِ غار

    راه چون مار و غار دارد ساز

    یار در غار مار دارد باز

    مصطفی را به دفع هر مکری

    یار بایست همچو بوبکری

    آب را گر نه آتشستی یار

    خاک فعلستی و هوا آثار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha