کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر گدایی که بینی از کم کم

    پادشاهیست با خیول و علم

    همه دردی‌کشان ولی بی‌ظرف

    همه مقری ولی نه صوت و نه حرف

    چون سرِ عشق آن جهان دارند

    همچو شمعند سر ز جان دارند

    زانکه تاشان امید نبود و بیم

    جانشان تن خورد چو شمع مقیم

    پیش امرش چو کلک برجسته

    سر قدم کرده و میان بسته

    سگ درَد پوستین درویشان

    ورنه چرخ است بندهٔ ایشان

    باش تا روز حشر برخیزند

    همه در دامنِ دل آویزند

    تا ببینی تو خاصه بر درِ یار

    پیش هریک هزار مرتبه دار

    حرکت رفته از اشارتشان

    حرفها جسته از عبارتشان

    منتهای امیدشان تا او

    قبله‌شان او و انسشان با او

    همه خواهی که باشی او را باش

    رو برش سوی خویش هیچ مباش

    ژالهٔ ذل ز دل مران هرگز

    کز ره ذل رسی به گلشن عزّ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha