کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صوفیی از عراق با خبری

    به خراسان رسید زی دگری

    گفت شیخا طیقتان بر چیست

    پیرتان این زمان نگویی کیست

    راه و آیینتان مرا بنمای

    دُرج دُرّت به پیش من بگشای

    چیست آیین و رسم و راه شما

    به که باشد همه پناه شما

    آن خراسانی این دگر را گفت

    ای شده با همه مرادی جفت

    آن نصیبی که اندر آن سخنیم

    بخوریم آن نصیب و شکر کنیم

    ور نیابیم جمله صبر کنیم

    آرزو را به دل درون شکنیم

    گفت مرد عراقی ای سره مرد

    این چنین صوفیی نشاید کرد

    کین چنین صوفیی بی‌ایمان

    اندر اقلیم ما کنند سگان

    چون بیابند استخوان بخورند

    ورنه صابر بوند و درگذرند

    گفت بر گوی تا شما چکنید

    که به دل دور از انُده و حزنید

    گفت ما چون بُوَد کنیم ایثار

    ور نباشد به شکر و استغفار

    هم براین گونه روز بگذاریم

    بوده نابوده رفته انگاریم

    راه ما این بود که بشنودی

    این چنین شو که همم تو برسودی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha