حکیم سنایی غزنوی
الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر
حکایت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن شنیدی که پیر با همراه گفت چون شد ز همرهیش آگاه از سر و سینه بهر صحبت یار پای سازم به ره چو مور و چو مار گر تو کار سفر همی سازی تو ز من خواه و گیر جان بازی همرهت باشم و ز دزد و هراس کم ز سگ مر ترا ندارم پاس بس عجب نبود ار چنین باشم گر کنم با سگی قرین باشم بندم از جد و جهد و عشق و طلب بر گریبان روز دامن شب خود ز یاران نباشد ایچ محال کین سگی کرد سیصد و نه سال خفته اصحاب کهف و سگ بیدار پاس همراه داشت بر درِ غار راه چون مار و غار دارد ساز یار در غار مار دارد باز مصطفی را به دفع هر مکری یار بایست همچو بوبکری آب را گر نه آتشستی یار خاک فعلستی و هوا آثار حکیم سنایی غزنوی