کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر ملک دیو شد گه آدم

    دیو در عهد او ملک شد هم

    هیچ سائل به خُشندی و به خشم

    لا در ابروی او ندیده به چشم

    نو بیننده درّ گوینده

    جز از آن در نجسته جوینده

    کفر اشهاد کرده بر مویش

    عقل دریوزه کرده از کویش

    خاکْ پاشان فلکْ نگار از وی

    نیم‌کاران تمام کار از وی

    لب و دندان او به منع و عطا

    بوده دندانهٔ کلید سخا

    لب او کرده در مسالک ریب

    روی دلها سوی دریچهٔ غیب

    خلق را او ره صواب دهد

    سایه را مایه آفتاب دهد

    شرفش بهر قال و قیلی را

    دحیه کردست جبرئیلی را

    جبرئیل از کرامتش در راه

    بر مَلک جمله گشته شاهنشاه

    چشم روشن شده ز وی آدم

    جان او از چنو پسر خرّم

    متفرّد به خطّهٔ ملکوت

    متوحّد به عزّت جبروت

    طیب ذکرش غذای روح مَلک

    طول عمرش مدار دور فلک

    قدر او بام آسمان برین

    خلق او دام جبرئیل امین

    تحفه‌ای بوده از زمان بلند

    زاده و زبدهٔ جهان بلند

    پدرِ ملک‌بخش عالم اوست

    پسرِ نیکبخت آدم اوست

    آدم از وی پسر پدر گشته

    وز نجابت ورا پسر گشته

    جان او بر پریده ز آب و ز گل

    دوست را دیده از دریچهٔ دل

    دور کن در زمان فزون ز گُلش

    شرق و غرب ازل درون دلش

    خلق از او برگفته عزّ و شرف

    او چو دُر بود و انبیا چو صدف

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha