ذکر الشهید القتیل المظلوم ابی عمر عثمانبن عفان ذیالنورین المکرم فیالمنزلین ختن رسولاللّٰه صلیاللّٰه علیه و سلّم باثنتین ام کلثوم و رقیة المبارکتین الکریمتین جامع القرآن الشاهد یومالتقی الجمعان الذی انزلاللّٰه سبحانه و تعالی فی شانه: امّن هو قانت آناء اللیل ساجدا و قائما یحذر الآخرة و یرجو رحمة ربّه، و قال النبی صلیاللّٰه علیه و سلّم فی حقه: عینالایمان عثمانبن عفان مجهز جیشالعسرة، و قال ایضاً صلواتاللّٰه و سلامه علیه حکایة عناللّٰه تعالی: استحییت من عثمانبن عفان، و قال الحیاء من الایمان و عثمان عین الحیاء، و قال علیهالسّلام انا مدینة الحیاء و عثمان بابها.
چون به حیدر رسید خود نرسید
آن ز لکنت نبود بود از شرم
زانکه پیش وی از مهان جهان
نطق چون قطن گشت پنبه دهان
گفت عثمان چو بسته شد راهش
هر سه ظاهر شد از مخایل او
این سه خصلت اصول را بنیاد
گفت یارب چه بینمک شوریست
کیست عثمان که با زبان باشد
عین ایمان که بود جز عثمان
حجت این کالحیا منالایمان
کرده در کار ملک و ملّت و ملک
گرچه بد برد ازو رحم پیوند
پیش او بد همان و نیک همان
بد و نیک از درون چو برگیرد
نه ز توحید بل ز شرک و شکیست
که به نزد تو دین و کفر یکیست
پیش چشمش چه زمرد و چه بلور
ذل همان چاشنیشناس که عزّ
روی آیینه را که نبوَد زنگ
راست کج را به راست برگیرد
فتنهای را که خاست در قصبهش
از ذوالارحام بود و از عصبهش
شرم و ایمانش عذرخواه بسند
خلق عالم هرآنکه نیک و بدند
او همه نیک بود و نیک یافت
آن جهان را بر این جهان بگزید
زانکه خود نیک بود نیکی دید
کرد و این خواست رای ملعونش
زان چنان خون که خصم از وی تاخت
سرِ او عمرو عاص داد به باد
او ذوالارحام را گرامی کرد
تکیه بر اصل آب و گِلشان کرد
دشمنان را چو خویشتن پنداشت
بیغش و بیغل از محن پنداشت
همچو بوبکر بیبد و بیمکر
آنکه بوبکر را چو جان بودی
هرکه او بدگرست و بدکار است
گرچه زندهست کم ز مردار است
دل که پر غایلهست آن دل نیست
زهق الباطل است و جاء الحق