کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در خبر آمد که خال مؤمنان

    خفته بد در قصر بر بستر ستان

    قصر را از اندرون در بسته بود

    کز زیارتهای مردم خسته بود

    ناگهان مردی ورا بیدار کرد

    چشم چون بگشاد پنهان گشت مرد

    گفت اندر قصر کس را ره نبود

    کیست کین گستاخی و جرات نمود

    گرد برگشت و طلب کرد آن زمان

    تا بیاید زان نهان گشته نشان

    او پس در مدبری را دید کو

    در پس پرده نهان می‌کرد رو

    گفت هی تو کیستی نام تو چیست

    گفت نامم فاش ابلیس شقیست

    گفت بیدارم چرا کردی بجد

    راست گو با من مگو بر عکس و ضد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha