کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    میان معاویه و عقیل بن ابی طالب دوستی تمام بود و مصاحبت بر دوام. روزی در راه محبتشان خاری افتاد و بر چهره مودتشان غباری نشست عقیل از معاویه ببرید و از آمد و شد مجلس او پای درکشید.

    معاویه عذرخواهان به وی نوشت که ای مطلب اعلای بنی عبدالمطلب و ای مقصد اقصای آل قصی و ای آهوی نافه گشای عبدمناف و ای منبع مکارم بنی هاشم، آیت نبوت در شأن شماست و عز رسالت در خاندان شما، کجا شد آن همه بزرگواری و حلم و بردباری، باز آی که از رفته پشیمانم و از گذشته پریشان.

    تا کی هدف ناوک کین خواهم بود

    وز دوری تو بی دل و دین خواهم بود

    بر روی زمین پیش توام رو به زمین

    در زیر زمین نیز چنین خواهم بود

    عقیل به وی نوشت که:

    صدقت و قلت حقا غیر انی

    اری ان لا اراک و لا ترانی

    و لست اقول سؤ فی صدیق

    و لکنی اصد اذا جفانی

    یعنی: چون کریم از دوستی برنجد باید که کنج مفارقت گیرد و به کوی مهاجرت گراید، نه آنکه به بدی میان بندد و به بدگویی زبان گشاید.

    چون شود با تو یار جنگ اندیش

    جز جدایی مگیر با او پیش

    جد مکن در خصومت بسیار

    اندکی روی آتشی بگذار

    باز معاویه اعتذار معاودت و التماس صلح کرد و صد هزار درم بذل صلح فرستاد و بنیاد عهد نهاد.

    عذرخواهی بکن و عفو طلب شو چو فتد

    رخنه در قاعده یاری یاران قدیم

    ور نیاید به هم آن رخنه به گفتار زبان

    در عمارتگریش کوش به خشت زر و سیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha