وزیر هرمز بن شاپور به وی نامه نوشت که بازرگانان دریابار جواهر بسیار آورده اند و آن را به صد هزار دینار برای پادشاه خریده ایم، شنیده ام که آن را پادشاه نمی خواهد اگر راست است فلان بازرگان به صد هزار دینار سود می خردو
هرمز در جواب نوشت که هزار دینار و صد هزار دینار چندان پیش ما قدری ندارد، و چون ما بازرگانی کنیم پادشاهی که کند و بازرگانان چه کنند؟
نه طور منصب شاهان بود که بیع و شری
به قصد کسب معاش خود اختیار کنند
چو شاه پیشه کند کار تاجران جهان
تو خود بگو که دگر تاجران چه کار کنند