کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رفت از کفم مصاحب با جان برابری
    دانا دلی لطیفه سرائی سخنوری
    میگیریم از فشار غم اندوز عقده‌ئی
    میسوزم از شرار جگر سوز آذری
    مستغرق است زورق صبرم ببحر غم
    چون کشتی شکستهٔ بگسسته لنگری
    حال مرا بمرگ تو ای رنجی عزیز
    داند کسی که رفته ز دستش برادری
    گویند دل بمهر رفیق دگر به بند
    در من دلی نمانده که بندم بدیگری
    با این همه چه چاره توانم که بنده را
    تدبیر نیست در بر ‌امر مقدری
    صد حیف از آن وجود سراپا ادب که بود
    فضل مجسمی و کمال مصوری
    او را بگاه نطق و بیان هرکه دید گفت
    از صائب و کلیم عیان گشته مظهری
    مدح کسی نگفت ز روی طمع که بود
    قانع بدسترنجی و رزق مقرری
    پیموده راه حق و بمقصد رسید و گشت
    واصل بحق که همچو علی داشت رهبری
    زو ماند شعر نغز فراوان و هریکی
    رخشان در آسمان ادب همچو اختری
    رفت و صغیر از پی تاریخ وی سرود
    رنجی چو رفت مانده ز او گنج گوهری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha