کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بسکه کاهیده ز بار غم و اندوه تنم
    خود چو در آینه بینم نشناسم که منم
    دوش با خویشتنم بود همی گفت و شنود
    که عجب بی‌خبر از کیفیت خویشتنم
    گاه گفتم بجهان‌ آمدنم بهرچه بود
    من که یعقوب نیم از چه به بیت الحزنم
    گاه گفتم که کنم صحبت یارانرا ترک
    بلبلم من ز چه رو همدم زاغ و زغنم
    گاه گفتم که ز تحصیل چه شد حاصل من
    جز که افسرد روان جز که بفرسود تنم
    گاه گفتم چه ضرور است حیاطی که در آن
    من شب و روز دچار غم و رنج و محنم
    محبسی یافتم القصه جهانرا گفتم
    انتحار است از اینجا ره بیرون شدنم
    خواب بربود مرا صبح ز جا برجستم
    مرتعش بود ز اندیشه دوشین بدنم
    گاه گفتم که خود از بام بزیر اندازم
    گاه گفتم که روم خویش به چه در فکنم
    عاقبت رفتم و سمی بکف آوردم و بود
    همه در پیش نظر مردن و گور و کفنم
    کاغذی را که در آن مایهٔ نومیدی بود
    بگشودم که بریزم به ملا در دهنم
    روی آن این نمکین شعر خوش مولانا
    جلوه‌گر پیش نظر گشت چو در عدنم
    من بخود نامدم اینجا که بخود بازروم
    آنکه آورده مرا باز برد در وطنم
    کرد این نکته دلم را متوجه بخدای
    ساخت از یأس بامید و رجا مقترنم
    مطمئن میشود البته دل از یاد خدا
    بعد از این جز ز توکل بخدا دم نزنم
    مستمع‌گوی مگو بیهوده‌گوئیست صغیر
    که جز اندرز و نصیحت نبود درسخنم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha