عاشق صادق ای جوان، بند هوس نمیشود
طایر قدس آشیان، صید مگس نمیشود
چند اسیر این و آن؟ دل به یکی ده ای جوان!
چون همه کس در این جهان بهر تو کس نمیشود
داشت کسی که عاطفت، نیست انیس بدصفت
گوهر بحر معرفت، همسر خس نمیشود
بوالهوسی و بوالهوس، هست چو طایر و قفس
خواهی اگر زنی نفس، کنج قفس نمیشود
عقل ضعیف و ناتوان، نیست چو عشق کاردان
نه خر لنگ را که آن همچو فَرَس نمیشود
چون من (صابر) ای صنم، با تو کسی که زد قدم
کیست که همچو صبحدم، تازهنفس نمیشود