ز دوری تو، ملالی که داشتم، دارم
دلم فسرده و حالی که داشتم، دارم
اگر چه با شب هجران گرفته خو دل من
امید روز وصالی که داشتم، دارم
چو از خیال تو فارغ نمی توان بودن
بدل هنوز خیالی که داشتم، دارم
دگر، نه سیر گلستان رواست بیتو مرا
دگر، نه آن پرو بالی که داشتم، دارم
نشاط هر دو جهان رو کند اگر بدلم
غم بدیع جمالی که داشتم، دارم
چو بدر نیست مرا سیر قهقرا (صابر)
هنوز حد کمالی که داشتم، دارم