کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در آتشم فکند که بی دود و دم نشین
    غم بر دلم گماشت که رو بی الم نشین
    حکم قضا رسید که با وسعت سپهر
    در تنگنا همیشه چو نال قلم نشین
    فریاد می کند جرس کاروان چرخ
    کز شهر عیش بگذر و در دشت غم نشین
    مهمان روزگار چو گشتم، نصیب گفت
    در آستان خانه چو نقش قدم نشین
    قسمت اشاره کرد که در چارسوی دهر
    بسیار کش جفا و ستم، لیک کم نشین
    دوران زبان گشود که از نقد عافیت
    دست تهی چو مردم صاحب کرم نشین
    گفتم که جای نیست برای نشستنم
    ایام گفت در ته تیغ ستم نشین
    طغرا، چو نقش زندگی ات بد نشسته است
    بهر نجات، بر سر راه عدم نشین

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha