چون علت جسمانی و روحانی عقل بود، و باز پسین همه معلولات مردم بود ، بنخستین علت خویش بازگشت از راه پذیرفتن فائده ازو . و عبادت آفریدگار بر معلول باز پسین لازم آمد . واجب آید که علت اول مر آفریدگار را پرستیده است . و چون عبادت از مردم ایزد تعالی بر بنیاد شهادت خواست ، و آن چهار سخن و هفت فصل و دوازده حرف است ، لازم آید که عبارت عقل مرباری سبحانه را هم عبادت بدین شهادت است . و تخم شهادت اندر هویت عقل ثابت است ، و هیچ چیز نیست آشکارا شده اندر عالم که تخم آن اندر عقل نیست . و ما دوست داریم که ما را آشکارا شود بر پرستش کردن عقل مر باری را سبحانه .
پس گوئیم که تخم این سخن اندر عقل تسبیح است ، اعنی پاکیزه کردن . و اضافت است ، اعنی بازبستن . و ابتهال است ، اعنی . گردن نهادن . و تعظیم است اعنی بزرگ داشتن مرمبدع حق را سبحانه . اما تسبیح از آن بمنزلت کلمه لا باشد از شهادت ، و عقل تسبیح کرد ایزد را ، اعنی پاک کردن مرو را از هر چه یافت اندر هویت خویش و نفی کرد از و تشبیه رویها . و اما اضافت از آن بمنزلت کلمه اله است از شهادت ، اعنی که عقل پس از آن نفی کرد از مبدع حق همه تشبیهات را ، مقرر شد که عقل و همه آفریده ها باز بسته اند بمبدع حق که همه مرورا اند . ابتهال اعنی گردن نهادن از عقل . بمنزلت کلمه اله باشد از شهادت ، اعنی که عقل از پس نفی صفات و اقرار باضافت تضرع کند بایزد ، تا بشناسد مبدع حق را مجرد از صفتهای خلق . و اما تعظیم اعنی بزرگ داشتن از عقل بمنزلت کلمه الله باشد از شهادت ، اعنی عقل آنگاه که تضرع کرد بایزد تعالی و پدیده مر عقاب او را توانایی نداشت که بر آن واقف شدی ، پس بزرگوار کرد مبدع حق را را از همه هستی و نیستی . اما تخم هفت فصل شهادت اندرعقل چنانست که کلمه لا یک فصل است . و عقل تسبیح کرد مبدع حق را از جهت کلمه او ، آن واحد محض است : و کلمه اله دو فصل است ، همچناک اضافت که مانند اوست دو گونه است : اضافت روحانیات و اضافت جسمانیات از جهت پرستش ، اعنی که جسمانی و روحانی هر دو آفریدگان خدای اند ، و کلمه الا دو فصل است : و گردن نهادن بر دو گونه باشد . همچنین بزرگ داشتن بر دو گونه است : یکی بزرگ داشتن از هستی و دیگر از نیستی . اما تخم دوازده حرف شهادت اندر عقل آنست که کلمه لا دو حرف است ، اعنی که غایت تسبیح ایزد تعالی از دو وجه است : از جهت عقل و از جهت نفس . و کلمه اله سه حرفست ، اعنی که گردن نهد عقل بنفی ، و گردن نهد باثبات ، و گردن نهد بعجز ، که آن نه نفی است و نه اثبات . و کلمه الا سه حرف است . اعنی که عقل اضافت کند مر روحانی را و اضافت کند مر جسمانی را و اضافت کند مر علت هر دو را بباری سبحانه . و کلمه الله چهار حرف است همچنان بزرگ داشتن بر چهار مرتبت است . اعنی که عقل بزرگ دارد مر ایزد را سبحانه از هلیت اعنی از هستی و از لمیت اعنی چرائی و از ماهیت اعنی چه چیزی و از کیفیت اعنی چگونگی . اینست تخم شهادت اندر جوهر عقل که بدان عبادت کند مبدع حق را ، و همچنین قرار عالم بر چهار امهات است چون آتش و هوا و آب و زمین . وبر هفت ستاره رونده است چون زحل و مشتری و مریخ و شمس و زهره و عطارد و قمر . وبر دوازده برج است چون حمل و نور و جوزا و سرطان و اسد و سنبله و میزان و عقرب و قوس و جدی و دلو و حوت . و اقرار جسم مردم که او راست تر از همه جسمهاست بر چهار طبع است چون سودا و بلغم و خون و صفرا ، و بر هفت اندام اندرونی است چون مغز و دل و شش و جگر و سپرز و زهره و گرده و برابر دوازده برج دوازده اندام آشکار است چون سر و روی و گردن و سینه و شکم و پشت و دو دست و دوران و دو پای . و صورت کردیم بر دایره یی که بهم آورد این قسمتها از شهادت و از عالم و از بدن مردم و از عبادت عقل ، و پدید کردیم هر قسمی را با یکدیگر که در خور است از چهار و هفت و دوازده ، و مرکز این همه عقل است .
اینست صورت پرستش مر باری را سبحانه و تعالی برابر با حرفها و فصلها و کلمتهای شهادت و برابر با آفرینش عالم و آفرینش مردم ، بشناس ، و الله اعلم و أحکم .