جلایر زان شدید الجوله آید
که استقبال رکن الدوله آید
نهاده رو به دروازه خیابان
گذشته از پل و خندق شتابان
چو مرغی کو قفس را در گشوده
به شوق باغ و بستان پر گشوده
به صد تعجیل و سرعت راه پوید
به هر گامی هزاران شکر گوید
که رکن الدوله را با خاطر شاد
شهنشاه جهان آن جا فرستاد
تعالی الله وجود فایض الجود
اخص واکمل از هر نوع موجود
بهشتی گشته در دنیا پدیدار
به هر بیننده داده بار دیدار
نه آن جنت که در عالم عیان نیست
همه اسم است و رسمی در میان نیست
کنون شادست و خرم هر چه جان است
که روز عید آذربایجان است
خصوصا نایب سلطان غازی
ز رکن الدوله شد این قدر راضی
که را یارای این تقریر مسعود
کرام الکاتبین تحریر فرمود؟
ز دیدار برادر شادمان شد
زمین گوئی که رشک آسمان شد
همه بهجت فزاگشت و طرب خیز
سراسر خطه معمور تبریز
خرابی ها که پار از روس رخ داد
ز رکن الدوله شد امسال آباد
خدای لم یزل چون از ازل خواست
که کاردین و دولت زو شود راست،
شهنشاه جهان او را گزین کرد
مسرت بخش دل های حزین کرد
که در این مملکت با رغم حاسد
به اصلاح آورد هر کار فاسد
زر و سیم آرد از طهران به خروار
که لشکرها بیاراید دگر بار
حدود ملک را محروس دارد
مصون از دست برد روس دارد
رهیم از نیستی، یا بیم هستی
سرآید روزگار تنگ دستی