کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جلایر: رو دعا کن ختم عرض است
    دعای اوست چون بر جمله فرض است
    خداوندا وجودش را مسلم،
    بداری از همه آفات عالم
    همیشه کامیاب و کامران باد
    بقای عمر و جاهش جاودان باد
    حسودش را به خواری مبتلا کن
    همیشه حامل رنج و بلا کن
    ثنا خوان بر ولی عهد شهنشاه
    نخست او لایق تاج آمد و گاه
    بیا در ره گذار او بگردان
    سزاوارست جان سازیش قربان
    بود عباس شه با فر و فرهنگ
    که میل او کند بر هر چه آهنگ
    اگر نابود گردد بود گردد
    عدم گر باشد او، موجود گردد
    ز مهر اوست خارا مهر رخشان
    زقهرش سوزد این جاتا بدخشان
    برجودش بود، یم قطره نم
    بر حلمش جبال از خردلی کم
    ز تیغ آب دارش ملک معمور
    کمین از چاکرش خافان فغفور
    بکن عرضی که از دل غم زداید
    نشاط آرد ، مسرت ها فزاید
    تو چیزی نظم کن ناگفته باشد
    دری آور که او ناسفته باشد
    حقیقت گر دلی نشنیده باشد
    پسندد هر که اهل دیده باشد
    جلایر: هر چه بینی یا نگاری
    بگو حالش که ماند روزگاری
    بود بهجت فزا و هم طرب خیز
    چو زلف دل بران باشد دلاویز
    اگر هم شعر جنسش از دروغ است
    چراغ کذب دائم بی فروغ است
    چو میل شاه باشد بر حکایت
    به ذوق و شوق کن عرض روایت
    خدا سازد که مقبول شه آید
    بدین غم خانه تارت سرمه آید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha