جلایر چون گذارش بر ری افتاد
به مهمان داری کهیای بغداد
بسی اعجوبه در پاشویه ها دید
که الحق واجب الوا گویه ها دید
توای دشت اوجان پیوند جانی
بهشت ملک آذربایجانی
به کام نیک خواهان شادزی، شاد
همیشه سبز و خرم باش و آباد
که اینک نایب شاه جوان بخت
فزاید در فضایت رونق بخت
ز یک سوساز نای و کوس عیش است
دگر سو بانگ های و هوی جیش است
خداوندا ترا دیگر چه عزم است؟
که نای بزم تو با کوس رزم است؟
قفی بالامن قومی بالفراغه
که لشکر می رود سوی مراغه