به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ورود / ثبت نام
ورود به گنجینه فارسی
کاربر جدید هستید ؟
ثبت نام
سفارش های من
پرداختی های من
پیام های من
تغییر کلمه عبور
خروج
صفحه اصلی
ایران بزرگ
افغانستان
تاجیکستان
کشورهای دیگر
حمایت مالی
بازارچه گنجینه فارسی
همه سخنوران
ابن سینا | شیخ الرئیس
ابن یمین
ابوالحسن فراهانی
ابوالفرج رونی
ابوالقاسم فردوسی
ابوسعید ابوالخیر
ابولقاسم لاهوتی
ابومنصور دقیقی
ابومنصور معمری
اثیر اخسیکتی
ادیب صابر ترمذی
آذر بیگدلی
ازرقی هروی
استاد رودکی
اسدی توسی
اسیر شهرستانی
اسیری لاهیجی
آشفته شیرازی
اشو زرتشت
افسر کرمانی
افسرالملوک عاملی
اقبال لاهوری
الهامی کرمانشاهی
امام غزالی
امامی هروی
امیر حسینی غوری
امیر خسرو دهلوی
امیر معزی
امیرشاهی سبزواری
انوری ابیوردی
اهلی شیرازی
اوحدالدین کرمانی
اوحدی مراغه ای
ایرانشاه
ایرج میرزا
بابا افضل کاشی
بابا طاهر
بارق شفیعی
بازار صابر
بدیع بلخی
بلند اقبال
بیدل دهلوی
بیرنگ کوهدامنی
بیهقی
پروین اعتصامی
پوریای ولی
ترکی شیرازی
تیمورشاه درانی
جامی هروی
جلال عضد یزدی
جمال الدین اصفهانی
جهان ملک خاتون
جویا تبریزی
جیحون یزدی
چاندرا بهان برهمن
حاجب شیرازی
حافظ شیرازی
حزین لاهیجی
حِسام خوسفی
حسن غزنوی
حسین خوارزمی
حسین کنگرتی
حکیم سبزواری
حکیم سنایی غزنوی
حکیم عمر خیام
حکیم ناصر خسرو
حکیم نزاری قهستانی
حکیم نظامی گنجوی
حمیدالدین بلخی
حیدر شیرازی
حیدری وجودی
خاقانی شروانی
خالد نقشبندی
خلیل الله خلیلی
خواجه عبدالله
خواجه نصیرالدین توسی
خواجوی کرمانی
خیالی بخاری
داوی پریشان
دهقان کابلی
رابعه بلخی
رحیم خان خانان
رشحه اصفهانی
رضا مایل هروی
رضاقلی هدایت
رضیالدین آرتیمانی
رفیق اصفهانی
رهی معیری
زرتشت بهرام پژدو
سحاب اصفهانی
سراج قمری
سراینده فرامرز نامه
سرمد کاشانی
سعدالدین وراوینی
سعدی شیرازی
سعیدا یزدی
سلطان باهو
سلطان محمود
سلطان ولد
سلمان ساوجی
سلیم تهرانی
سلیمان لایق
سلیمی جرونی
سوزنی سمرقندی
سیدای نَسَفی
سیف فرغانی
شاه نعمت الله
شاهدی
شرف الدین بخاری
شمس مغربی
شهابالدین سُهرِوَردی
شهرزاد | هزار و یک شب
شهریار
شوکت بخاری
شیخ بهایی
شیخ فخرالدین عراقی
صابر همدانی
صامت بروجردی
صائب تبریزی
صغیر اصفهانی
صفای اصفهانی
صفی علیشاه
صوفی محمد هروی
ضیاءالدین نَخشَبی
طاهره زرین تاج
طبیب اصفهانی
طغرای مشهدی
طغرل احراری
ظهیر فاریابی
ظهیری سمرقندی
عارف قزوینی
عبادی مروزی
عباس صبوحی
عبدالحق بیتات
عبدالقادر گیلانی
عبدالواسع جبلی
عبید زاکانی
عرفی شیرازی
عروضی سمرقندی
عسجدی مروزی
عشقری
عطار تونی
عطار نیشابوری
علی شیر نوایی
عمادالدین نسیمی
عمان سامانی
عمعق بخاری
عنصرالمعالی کیکاووس
عنصری بلخی
عینالقضات همدانی
عیوقی
غالب دهلوی
غبار همدانی
فایز دشتی
فخر الدین اسعد گرگانی
فرخی سیستانی
فرخی یزدی
فرزانه خجندی
فروغی بسطامی
فصیحی هروی
فضولی بغدادی
فغانی شیرازی
فلکی شروانی
فیاض لاهیجی
فیض کاشانی
قاسم انوار
قانعی توسی
قائم مقام فراهانی
قدسی مشهدی
قرآن به فارسی
قصاب کاشانی
قطران تبریزی
قهار عاصی
قوامی رازی
قیصر امین پور
کارو
کسایی مروزی
کلیم کاشانی
کمال الدین اصفهانی
کمال الدین خجندی
کوهی
گل نظر کلدی
گلرخسار صفی اوا
گورو گوبیند سینگ
لایق شیرعلی
لبیبی
مجد همگر
مجیرالدین بیلقانی
محتشم کاشانی
محقق ترمذی
محمد بن منور
محمد كوسج
محمود شبستری
محیط قمی
محیی الدین ابن عربی
مختاری غزنوی
مخفی بدخشی
مسعود سعد سلمان
مشتاق اصفهانی
ملا احمد نراقی
ملا مسیح پانی پتی
منوچهری دامغانی
مهستی گنجوی
مولانا بلخی
مولانا ناصر بخاری
مومن قناعت
میرداماد
میرزا آقاخان کرمانی
میرزا حبیب خراسانی
میرزا قاآنی
میرزاده عشقی
میلی مهشدی هروی
نجم الدین رازی
نصرالله منشی
نصیر جهرمی
نظام قاری
نظیری نیشابوری
نعیم فراشری آلبانیایی
نورعلی شاه
نوعی خبوشانی
نیر تبریزی
هاتف اصفهانی
هلالی جغتایی
همام تبریزی
هوشنگ ابتهاج
واعظ قزوینی
وحدت کرمانشاهی
وحشی باقفی
وحید قزوینی
وطواط بلخی
وفایی شوشتری
وفایی مهابادی
همه آثار
منوی دسترسی
صفحه اصلی
پیام های من
ایران
افغانستان
تاجیکستان
کشورهای دیگر
پشتیبانی مالی از شاعر یا کتاب
حمایت مالی
بازارچه گنجینه فارسی
ورود به صفحه کاربری
تماس با ما
درباره ما
صفحه اصلی
کتابخانه دیجیتال
کتابخانه دیجیتال
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
صائب تبریزی
صائب تبریزی
دیوان اشعار | صائب تبریزی
مطالع
432
شمارهٔ 1: زشت رو چون سازد از خود دور خوی زشت را؟
شمارهٔ ۲: چرخ می داند عیار آه پرتائثیر را
شمارهٔ ۳: چشم صیاد تو ترسانده است چشم ناز را
شمارهٔ ۴: چون دریغ از دیده داری حسن ذات خویش را
شمارهٔ ۵: از دست کار رفته بود پیش، کار ما
شمارهٔ ۶: گردون سنگدل نبود مرد جنگ ما
شمارهٔ ۷: زد غوطه بس که در تن خاکی روان ما
شمارهٔ ۸: تا چند نهد روی به رو آن کف پا را؟
شمارهٔ ۹: بگذار شود زیر و زبر جسم گران را
شمارهٔ ۱۰: بیدار کند بانگ نی افسرده دلان را
شمارهٔ ۱۱: کلید فتح بود از دل شکسته گدا را
شمارهٔ ۱۲: قرار نیست دمی چون شرار، خرده جان را
شمارهٔ ۱۳: زهی ز روزن داغ تو روشنایی دلها
شمارهٔ ۱۴: نیست پروای کدورت دل بی کینه ما را
شمارهٔ ۱۵: گریه مستانه بی می می کند ما را خراب
شمارهٔ ۱۶: از ترحم حسن جولان می نماید در نقاب
شمارهٔ ۱۷: می شود در دور خط عاشق ز جانان کامیاب
شمارهٔ ۱۸: عمر را پاس نفس باز ندارد ز شتاب
شمارهٔ ۱۹: چه خیال است کند مست ترا باده ناب
شمارهٔ ۲۰: روز در جام می آویز که در شب می ناب
شمارهٔ ۲۱: چو ساخت قد ترا حلقه عمر پا به رکاب
شمارهٔ ۲۲: یکی دو شد ز اجل ماتم روان غریب
شمارهٔ ۲۳: زردرویی می کشد مهر از ترنج غبغبت
شمارهٔ ۲۴: عمر چون از چل گذشت از وی وفاجستن خطاست
شمارهٔ ۲۵: حاصل ما از نظربازی نگاه حسرت است
شمارهٔ ۲۶: لعل جان بخش ترا خط دورباش آفت است
شمارهٔ ۲۷: قسمت روشندلان از زندگانی کلفت است
شمارهٔ ۲۸: در کهنسالی ز نسیان شکوه کفر نعمت است
شمارهٔ ۲۹: بی دماغان را نرنجاندن به صحبت منت است
شمارهٔ ۳۰: شیوه چشم کبود از چشم ها دلکشترست
شمارهٔ ۳۱: باده لعلی ز لعل و شیشه از کان خوشترست
شمارهٔ ۳۲: راحت مرگ فقیران ز اغنیا افزونترست
شمارهٔ ۳۳: نیست شاه آن کس که او را تاج گوهر بر سرست
شمارهٔ ۳۴: صندل بی مغز عالم گرده دردسرست
شمارهٔ ۳۵: آنچه ما را از شراب زندگی در ساغرست
شمارهٔ ۳۶: می شوم گل، در گریبان خار می افتد مرا
شمارهٔ ۳۷: بحر نتواند غبار غم ز دل شستن مرا
شمارهٔ ۳۸: می گشاید ذکر بر رویت در الله را
شمارهٔ ۳۹: خط مشکین خواست عذر آن عذار ساده را
شمارهٔ ۴۰: نیست سوی حق به جز تسلیم راهی بنده را
شمارهٔ ۴۱: نیست پروای علایق طبع وحشت دیده را
شمارهٔ ۴۲: عشق می پاشد ز یکدیگر دل غم پیشه را
شمارهٔ ۴۳: حسن عالمسوز دارد بی قرار اندیشه را
شمارهٔ ۴۴: زلف طرار تو می بندد زبان شانه را
شمارهٔ ۴۵: بی سرانجامی صفا بخشد دل دیوانه را
شمارهٔ ۴۶: نیل چشم زخم باشد زنگ کلفت سینه را
شمارهٔ ۴۷: شوخی راز محبت می شکافد سینه را
شمارهٔ ۴۸: بیخودی فرش است در چشم و دل بی تاب ما
شمارهٔ ۴۹: می کند در پرده شب جلوه دایم روز ما
شمارهٔ ۵۰: از گرانخوابی چو چشم دام آزادیم ما
شمارهٔ ۵۱: بر زبان حرف طلب هرگز نمی آریم ما
شمارهٔ ۵۲: دور شو ای آستین از دیده گریان ما
شمارهٔ ۵۳: به همواری توان بردن سبق از همرهان اینجا
شمارهٔ ۵۴: به احسان همتم می کرد قارون اهل دنیا را
شمارهٔ ۵۵: تمنای تو دارد در کشاکش آسمان ها را
شمارهٔ ۵۶: ز بدگویان امان خواهی، ز غیبت پاک کن لب را
شمارهٔ ۵۷: ز خط اندیشه نبود چهره آن سرو قامت را
شمارهٔ ۵۸: کجا اندیشه عقباست عقل ذوفنونت را؟
شمارهٔ ۵۹: کند هر جا پریشان باد زلف مشکبارش را
شمارهٔ ۶۰: توجه نیست با دلهای سنگین عشق سرکش را
شمارهٔ ۶۱: به گلشن چون روی، بنما به گل چاک گریبان را
شمارهٔ ۶۲: نلرزد چون دل از دهشت چو برگ بیدپیران را؟
شمارهٔ ۶۳: به آسانی شود دلها مسخر گوشه گیران را
شمارهٔ ۶۴: کشید آن سنگدل از دست من زلف پریشان را
شمارهٔ ۶۵: ز نقصان گهر باشد گران خیزی بزرگان را
شمارهٔ ۶۶: نشاط ظاهر از دل کی برد غم های پنهان را؟
شمارهٔ ۶۷: عدالت عمر جاویدان دهد فرمانروایان را
شمارهٔ ۶۸: مصیبت می کند بر دل گوارا زهر مردن را
شمارهٔ ۶۹: بلایی نیست چون دل واپسی جانهای روشن را
شمارهٔ ۷۰: نمی گردد حجاب از دورگردی لفظ مضمون را
شمارهٔ ۷۱: چه حاصل کز غزالان بزم رنگین است مجنون را؟
شمارهٔ ۷۲: به خاموشی سرآور روزگار زندگانی را
شمارهٔ ۷۳: نمی آیی به بیداری چو در آغوش من شبها
شمارهٔ ۷۴: به چشم مردم آگاه، این فرسوده قالبها
شمارهٔ ۷۵: بخیل دوربین زان می کند وحشت ز صحبت ها
شمارهٔ ۷۶: شود زیر و زبر مجموعه خاطر ز محفل ها
شمارهٔ ۷۷: ز لعلش پر می گلرنگ شد پیمانه دلها
شمارهٔ ۷۸: به چشم عاقبت بین هر که خود را دید در دنیا
شمارهٔ ۷۹: (سر تسلیم خرد بر خط جام است اینجا
شمارهٔ ۸۰: (هر که خاموش شد از اهل بیان است اینجا
شمارهٔ ۸۱: جز یتیمی چه بر این داشت در گوش ترا
شمارهٔ ۸۲: این نه خط است سیه کرده بناگوش ترا
شمارهٔ ۸۳: زاهد خشک بود دشمن جان میکش را
شمارهٔ ۸۴: پند ارباب خرد پنبه گوش است مرا
شمارهٔ ۸۵: چون سویداست نهان در دل شب کوکب ما
شمارهٔ ۸۶: می تپد در جگر خاک همان طینت ما
شمارهٔ ۸۷: چرخ خونخوار دلیرست به خونریزی ما
شمارهٔ ۸۸: چه نسبت است به یوسف رخ نکوی ترا؟
شمارهٔ ۸۹: مسنج با دل شب فیض صبح انور را
شمارهٔ ۹۰: چه آتش است به جان این دل مشوش را؟
شمارهٔ ۹۱: حذر ز ناخن الماس نیست داغ مرا
شمارهٔ ۹۲: فراغبال محال است راست کیشان را
شمارهٔ ۹۳: رخسار آتشین نپذیرد نقاب را
شمارهٔ ۹۴: گردد دو نیم، دل ز گلستان ملول را
شمارهٔ ۹۵: خال تو سوخت جان من غم سرشته را
شمارهٔ ۹۶: زخم زبان به جوش نیارد فسرده را
شمارهٔ ۹۷: کم کم کن آشنا به لب زخم دشنه را
شمارهٔ ۹۸: عقل شرع باطن است و شرع عقل ظاهرست
شمارهٔ ۹۹: داغدار عشق را نور و صفای دیگرست
شمارهٔ ۱۰۰: جای برگ گل به بستر اشک رنگینم بس است
شمارهٔ ۱۰۱: عیب مردم بر هنر تا چند بگزینی، بس است
شمارهٔ ۱۰۲: نغمه های جانفزا در پرده نی مدغم است؟
شمارهٔ ۱۰۳: شانه با صد دست از بست و گشادش درهم است
شمارهٔ ۱۰۴: بی خبر از غفلت خویش است تا جان در تن است
شمارهٔ ۱۰۵: عمر را بر باد دادن تن به صحبت دادن است
شمارهٔ ۱۰۶: آتشین رویی که داغ ما گلی از باغ اوست
شمارهٔ ۱۰۷: حاصل دنیا و بال جان فارغبال توست
شمارهٔ ۱۰۸: کاکل او دام در راه صبا انداخته است
شمارهٔ ۱۰۹: یوسف از بی مهری اخوان به چاه افتاده است
شمارهٔ ۱۱۰: تا دل از دستم شراب ارغوانی برده است
شمارهٔ ۱۱۱: کی نسیم صبحدم با غنچه گل کرده است
شمارهٔ ۱۱۲: بس که بر آن پیکر سیمین قبا چسبیده است
شمارهٔ ۱۱۳: تا دل بی تاب من گرم طلب گردیده است
شمارهٔ ۱۱۴: هر که با بی نسبتان گردد طرف، دیوانه است
شمارهٔ ۱۱۵: بی حیا گر غوطه در گوهر زند بی مایه است
شمارهٔ ۱۱۶: آب حیوان با لب لعل تو خون مرده ای است
شمارهٔ ۱۱۷: نغمه شیرین در مذاقم بی شراب تلخ نیست
شمارهٔ ۱۱۸: دل به صحبت ذوق خلوت دیده را در بند نیست
شمارهٔ ۱۱۹: جز حریم دل کز آب و گل در او آثار نیست
شمارهٔ ۱۲۰: گوش ناقص طینتان را پرده انصاف نیست
شمارهٔ ۱۲۱: در چمن چون باغدار لاله گون خود گذشت
شمارهٔ ۱۲۲: بعد سالی در گلستان جلوه ای گل کرد و رفت
شمارهٔ ۱۲۳: از دعا در صبح کام دل توان آسان گرفت
شمارهٔ ۱۲۴: خبرها می دهد از می پرستی رنگ غمازت
شمارهٔ ۱۲۵: مرا در چاه چون یوسف وطن از مکر اخوان است
شمارهٔ ۱۲۶: غرض از خوردن می مستی بالادست است
شمارهٔ ۱۲۷: ناله نی حدی قافله ارواح است
شمارهٔ ۱۲۸: پیر را قامت خم سوی عدم راهبرست
شمارهٔ ۱۲۹: (در خموشی لب من چهره گشای رازست
شمارهٔ ۱۳۰: چشم مینا ز سیه بختی ما خونریزست
شمارهٔ ۱۳۱: بس که با سنگ ز سختی دل من یکرنگ است
شمارهٔ ۱۳۲: هر سر موی تو در کاوش دل مژگان است
شمارهٔ ۱۳۳: تا ز می چهره گلرنگ تو افروخته است
شمارهٔ ۱۳۴: تا چمن را قد و رخسار تو آراسته است
شمارهٔ ۱۳۵: رگ جان من و آن زلف به هم پیوسته است
شمارهٔ ۱۳۶: دل دگربار در آن زلف دو تا افتاده است
شمارهٔ ۱۳۷: از رگ ابر هوا دسته سنبل شده است
شمارهٔ ۱۳۸: باز سرمشق جنونم خط نازک رقمی است
شمارهٔ ۱۳۹: هر چه جز حیرت دیدار بود نادانی است
شمارهٔ ۱۴۰: گر چه رخسار ترا آب طراوت کم نیست
شمارهٔ ۱۴۱: عشق را چشم به سامان تن آسانی نیست
شمارهٔ ۱۴۲: از سرانجام عمارت خوشی از دلها رفت
شمارهٔ ۱۴۳: به گریه جوهر بینش ز دیده ما ریخت
شمارهٔ ۱۴۴: چه غم اگر تهی از باده جام و شیشه ماست؟
شمارهٔ ۱۴۵: چنان که مهر خموشی سپند آفتهاست
شمارهٔ ۱۴۶: دلم ربوده خط شکسته بسته اوست
شمارهٔ ۱۴۷: چه سود ازین که کتبخانه جهان از توست؟
شمارهٔ ۱۴۸: دلیل راه توکل امید کوتاه است
شمارهٔ ۱۴۹: خموش هر که شد از قیل و قال وارسته است
شمارهٔ ۱۵۰: پلنگ اگر چه ز خشم آتش فروخته ای است
شمارهٔ ۱۵۱: هزار رنگ بلا در خمار میخواری است
شمارهٔ ۱۵۲: گل سر سبد روزگار، خوش خویی است
شمارهٔ ۱۵۳: چه شد که مجلس ما را ز شمع زیور نیست
شمارهٔ ۱۵۴: به زور خرده جان را نگاه نتوان داشت
شمارهٔ ۱۵۵: یعقوب از فروغ جمال تو چشم باخت
شمارهٔ ۱۵۶: جایی مرو نخوانده که گر خانه خداست
شمارهٔ ۱۵۷: ابر سیاه حامل باران رحمت است
شمارهٔ ۱۵۸: با قبله طاق ابروی او را چه نسبت است؟
شمارهٔ ۱۵۹: موی سفید ریشه آه ندامت است
شمارهٔ ۱۶۰: ای شانه زلف و کاکل دلدار نازک است
شمارهٔ ۱۶۱: موی سفید صبحدم جان غافل است
شمارهٔ ۱۶۲: چندان که خار در پی آزار بلبل است
شمارهٔ ۱۶۳: این شور در جهان نه از افلاک و انجم است
شمارهٔ ۱۶۴: دیدار یار در گره چشم بستن است
شمارهٔ ۱۶۵: درمان درد هجر ز جان دست شستن است
شمارهٔ ۱۶۶: شکرفروش مصر حلاوت زبان توست
شمارهٔ ۱۶۷: خال است این که بر لب او چشم دوخته است؟
شمارهٔ ۱۶۸: چشمم ز پهلوی دل دیوانه پر شده است
شمارهٔ ۱۶۹: نی انجمن فروز شراب شبانه است
شمارهٔ ۱۷۰: ز پیری حاصل من مد آه است
شمارهٔ ۱۷۱: ظرافت آتش افروز جدایی است
شمارهٔ ۱۷۲: در چمن روزگار فال شکفتن خطاست
شمارهٔ ۱۷۳: حسن را با عشق شان دیگرست
شمارهٔ ۱۷۴: عشق هر چند مجازی است خوش است
شمارهٔ ۱۷۵: حسن در دوستی یگانه خوش است
شمارهٔ ۱۷۶: عالمی را لعل او مست از شراب ناب کرد
شمارهٔ ۱۷۷: از تراش آن خط مشکین جلوه زان رخسار کرد
شمارهٔ ۱۷۸: منع ما کی می توان از دستبوس امروز کرد؟
شمارهٔ ۱۷۹: از حیا نتوان به چشم او نگاه تیز کرد
شمارهٔ ۱۸۰: ذات حق را چون توان در این جهان ادراک کرد؟
شمارهٔ ۱۸۱: دانه خال تو خون از چشم صیاد آورد
شمارهٔ ۱۸۲: عالمی از منع زینت خرم و دلشاد شد
شمارهٔ ۱۸۳: خلقی از گفتار بی کردار من هشیار شد
شمارهٔ ۱۸۴: بی تائمل هر که در محفل سخن پرداز شد
شمارهٔ ۱۸۵: خرد دانست آن که جرم خویش را بیچاره شد
شمارهٔ ۱۸۶: تازه رو زخم کهن از زخم های تازه شد
شمارهٔ ۱۸۷: داستان عمر طی شد حرف او آخر نشد
شمارهٔ ۱۸۸: تا مسیحا رفت از عالم دل خرم نماند
شمارهٔ ۱۸۹: ساده لوحانی که رو در کنج عزلت کرده اند
شمارهٔ ۱۹۰: تا نقاب از رخ برافکنده است در مشکین پرند
شمارهٔ ۱۹۱: غیرت خسرو چو خواهد رشک فرمایی کند
شمارهٔ ۱۹۲: در دل معشوق جای خود ادب وا می کند
شمارهٔ ۱۹۳: آن که لب باز از سر رغبت به غیبت می کند
شمارهٔ ۱۹۴: میکشان را باده گلرنگ خندان می کند
شمارهٔ ۱۹۵: تکیه گاه خلق، لطف حق تعالی بس بود
شمارهٔ ۱۹۶: دور ساغر بی هوای ابر پا در گل بود
شمارهٔ ۱۹۷: در بساط آسمان خشک، همت کم بود
شمارهٔ ۱۹۸: حاصل جمعیت عالم پریشانی بود
شمارهٔ ۱۹۹: بخت با ما بر خلاف راه مقصد می رود
شمارهٔ ۲۰۰: دیده هر کس که از اشک ندامت تر شود
شمارهٔ ۲۰۱: هر که گرداند ز دنیا روی، از مردان شود
شمارهٔ ۲۰۲: فیض روشن گوهران از ارتحال افزون شود
شمارهٔ ۲۰۳: از شراب لاله گون همت دوبالا می شود
شمارهٔ ۲۰۴: حسن خط از حلقه گشتن ها زیادت می شود
شمارهٔ ۲۰۵: در وجود ما شراب تلخ باطل می شود
شمارهٔ ۲۰۶: عمر اهل دولت از احسان دو چندان می شود
شمارهٔ ۲۰۷: آسمان افتادگان را غمگساری می شود
شمارهٔ ۲۰۸: خون می را از عروق تاک می باید کشید
شمارهٔ ۲۰۹: ساغر می را به دست می پرست ما دهید
شمارهٔ ۲۱۰: کجا چشم بد از دود سپندم در گزند افتد؟
شمارهٔ ۲۱۱: به جز دندان کز آب زندگی چون آسیا گردد
شمارهٔ ۲۱۲: به عادت هر کجا زهری است شیرین چون شکر گردد
شمارهٔ ۲۱۳: چنین از می گر آن سیب زنخدان لاله گون گردد
شمارهٔ ۲۱۴: طریق کفر و دین در شاهراه دل یکی گردد
شمارهٔ ۲۱۵: ز پرگویی دهان هرزه گویان باز می گردد
شمارهٔ ۲۱۶: دلی دارم که از یاد طرب غمناک می گردد
شمارهٔ ۲۱۷: به هر کس آسمان شد مهربان بیچاره می گردد
شمارهٔ ۲۱۸: غم روی زمین ما را غبار دل نمی گردد
شمارهٔ ۲۱۹: به می خشکی ز طبع زاهدان زایل نمی گردد
شمارهٔ ۲۲۰: ز نخل خشک مریم این رطب بر خاک می بارد
شمارهٔ ۲۲۱: ز بس اندیشه سرو از قامت آن دلربا دارد
شمارهٔ ۲۲۲: مرا از شکر نه کفران نعمت بسته لب دارد
شمارهٔ ۲۲۳: شود خونریزتر حسنی که عاشق بیشتر دارد
شمارهٔ ۲۲۴: که جز من می تواند تا مرا گرم سخن دارد؟
شمارهٔ ۲۲۵: به ظاهر چین در ابرو گرچه آن نازآفرین دارد
شمارهٔ ۲۲۶: نهان در پرده هر موی من آه آتشین دارد
شمارهٔ ۲۲۷: به هر رنگی که باشد دل، همان صورت جهان گیرد
شمارهٔ ۲۲۸: که دارم غیر خط تا از رخ او داد من گیرد؟
شمارهٔ ۲۲۹: من آن سیلم که منزل پیش راه من نمی گیرد
شمارهٔ ۲۳۰: به ماتم هر که کام خود ز افغان تلخ می سازد
شمارهٔ ۲۳۱: سیه مستان غفلت را فلک هشیار می سازد
شمارهٔ ۲۳۲: آب حیات آتش رخساره ها می است
شمارهٔ ۲۳۳: حسنت هلال را به سر آسمان شکست
شمارهٔ ۲۳۴: رخسار او مقید زلف بلند نیست
شمارهٔ ۲۳۵: ما را شکایت از سخن تلخ یار نیست
شمارهٔ ۲۳۶: ما را کنار و بوس توقع ز یار نیست
شمارهٔ ۲۳۷: در گریه بی رخت مژه را اختیار نیست
شمارهٔ ۲۳۸: عمر عزیز قابل سوز و گداز نیست
شمارهٔ ۲۳۹: گفتی نمی توان ز لب دلستان گذشت
شمارهٔ ۲۴۰: از داغ تازگی جگر پاره پاره یافت
شمارهٔ ۲۴۱: از روی عرقناک تو خورشید کباب است
شمارهٔ ۲۴۲: از پرده شرم تو دلم داغ و کباب است
شمارهٔ ۲۴۳: تنها نه همین با تو مرا روی نیازست
شمارهٔ ۲۴۴: صد در صد آفاق، بیابان جنون است
شمارهٔ ۲۴۵: دایم دلم از دخل نفهمیده غمین است
شمارهٔ ۲۴۶: با عشق تو اندیشه کونین گناه است
شمارهٔ ۲۴۷: هر قطره شبنم به چمن دانه ذکری است
شمارهٔ ۲۴۸: هر داغ درین لاله ستان خیمه لیلی است
شمارهٔ ۲۴۹: از رفتن گل صحن چمن نوحه سرایی است
شمارهٔ ۲۵۰: با خوی سرکش او آتش سخن پذیرست
شمارهٔ ۲۵۱: رنگ شراب دارد یاقوت درفشانت
شمارهٔ ۲۵۲:
شمارهٔ ۲۵۳: تواضع خصم بالادست را بی زور می سازد
شمارهٔ ۲۵۴: دلم چون برگ بید از حرف بی هنگام می لرزد
شمارهٔ ۲۵۵: تبسم کن که جان باده لعلی قبا سوزد
شمارهٔ ۲۵۶: اگر مهر خموشی زان لب شیرین بیان خیزد
شمارهٔ ۲۵۷: ز بس گفتار من از دل غبارآلود می خیزد
شمارهٔ ۲۵۸: به تمکینی ز جای خویش آن طناز می خیزد
شمارهٔ ۲۵۹: زخامی هر کبابی اشک خونین بر زمین ریزد
شمارهٔ ۲۶۰: ز ماه روزه حسن آن پری پیکر دو چندان شد
شمارهٔ ۲۶۱: چه پروا عاشق بیتاب را از سوختن باشد؟
شمارهٔ ۲۶۲: بزرگان را به تعلیم کسی حاجت نمی باشد
شمارهٔ ۲۶۳: ز شهرت ناقص از کامل عیاران بیش می بالد
شمارهٔ ۲۶۴: دلی کز خامشی روشن شود مردن نمی داند
شمارهٔ ۲۶۵: ز بی دردی پر و بال طلب از کار می ماند
شمارهٔ ۲۶۶: مزن ای سرو با شمشاد او لاف از خرام خود
شمارهٔ ۲۶۷: نگردم چون سبو غافل ز حفظ آبروی خود
شمارهٔ ۲۶۸: گریبان چاک در گلشن چو آن طناز می آید
شمارهٔ ۲۶۹: ز ماه نوگشاد عقده دلها نمی آید
شمارهٔ ۲۷۰: به قلب خصم عاجز تاختن از ما نمی آید
شمارهٔ ۲۷۱: به روی نرم، کار از اهل دنیا برنمی آید
شمارهٔ ۲۷۲: نشاط ظاهری دل را گره از کار نگشاید
شمارهٔ ۲۷۳: چون فروزان ز می آن آینه طلعت گردد
شمارهٔ ۲۷۴: سر ما گرم ز زور می بی غش گردد
شمارهٔ ۲۷۵: صحبت مردم افسرده سکون می آرد
شمارهٔ ۲۷۶: صبح وصل است و مرا حال چنین می گذرد
شمارهٔ ۲۷۷: طفل محبوبم اگر رخ ز شراب افروزد
شمارهٔ ۲۷۸: بی تائمل به مقامی دل غافل نرسد
شمارهٔ ۲۷۹: از سفر با رخ افروخته جانان آمد
شمارهٔ ۲۸۰: اهل بازار ز زهاد به انصافترند
شمارهٔ ۲۸۱: پیش سایل چه ضرورست بپا برخیزند؟
شمارهٔ ۲۸۲: گر مصور قلم از موی میان تو کند
شمارهٔ ۲۸۳: اول و آخر الله ازان آه بود
شمارهٔ ۲۸۴: از حیات آنچه ترا صرف به طاعات شود
شمارهٔ ۲۸۵: حسن اگر بدرقه شعله آواز شود
شمارهٔ ۲۸۶: گر چنین جلوه گر آن سرو قباپوش شود
شمارهٔ ۲۸۷: زود از خنده بی مغز دهن بسته شود
شمارهٔ ۲۸۸: یوسف از دیدن رخسار تو خودبین نشود
شمارهٔ ۲۸۹: دل سودازده داغ تو به افسر ندهد
شمارهٔ ۲۹۰: گریه امروز به رنگ دگرم می آید
شمارهٔ ۲۹۱: کیست آن کس که نه بر حال مسافر گرید؟
شمارهٔ ۲۹۲: مدار خویش بزرگی که بر شراب نهاد
شمارهٔ ۲۹۳: خسیس باده چو نوشد خسیس تر گردد
شمارهٔ ۲۹۴: می مدام دل لاله را سیه دارد
شمارهٔ ۲۹۵: اگر نه اشک مرادست بر گلو گیرد
شمارهٔ ۲۹۶: همین ز می نه رخ بزم ها نگارین شد
شمارهٔ ۲۹۷: ز آفتاب شود خشک خط چو تر باشد
شمارهٔ ۲۹۸: خدنگ بی غرضان را خطا نمی باشد
شمارهٔ ۲۹۹: ز پیچ و تاب در دل به ما فراز نشد
شمارهٔ ۳۰۰: به روی لاله و گل هر که می نمی نوشد
شمارهٔ ۳۰۱: پیاله ای به لبم چرخ آشنا نکند
شمارهٔ ۳۰۲: دلی که آب شد از عشق برقرار بود
شمارهٔ ۳۰۳: دل از رفیق گرانجان ز عمر سیر شود
شمارهٔ ۳۰۴: به دست من کمر نازک تو چون آید؟
شمارهٔ ۳۰۵: اگر ز دست تهی، کام برنمی آید
شمارهٔ ۳۰۶: نخلی که سرکشی نکند پایمال باد!
شمارهٔ ۳۰۷: سیر شکوفه عقل مرا زیر دست کرد
شمارهٔ ۳۰۸: در گلشنی که حسن تو عارض جمال کرد
شمارهٔ ۳۰۹: حسن از حجاب، غصه و تشویش می خورد
شمارهٔ ۳۱۰: با جسم کس به عالم بالا نمی رسد
شمارهٔ ۳۱۱: دل از سفید گشتن مو ناامید شد
شمارهٔ ۳۱۲: حسن تو زیردست خط مشکبار شد
شمارهٔ ۳۱۳: غلیان ز دودمان وجود آشکار شد
شمارهٔ ۳۱۴: از اختیار دم دل گمراه می زند
شمارهٔ ۳۱۵: گر چه در ظاهر به زه دارم کمان اختیار
شمارهٔ ۳۱۶: تیشه من چون زند دامان جرائت بر کمر
شمارهٔ ۳۱۷: گر باغبان زکات زر گل برون کند
شمارهٔ ۳۱۸: اشکم همیشه خون به دل آستین کند
شمارهٔ ۳۱۹: خوبان اگر چه زبده اولاد آدمند
شمارهٔ ۳۲۰: روشندلان که قبله خود روی او کنند »
شمارهٔ ۳۲۱: در حفظ آن کسی که ز می بی خبر شود
شمارهٔ ۳۲۲: بیداد آسمان چه خیال است کم شود
شمارهٔ ۳۲۳: از باده چون عقیق تو سیراب می شود
شمارهٔ ۳۲۴: از خود گسسته، بار به دنیا نمی شود
شمارهٔ ۳۲۵: از بانگ نی دلی که جراحت نمی شود
شمارهٔ ۳۲۶: از تاج باج خواه فریدون حذر کنید
شمارهٔ ۳۲۷: تقصیر میانش ز خم و پیچ ندارد
شمارهٔ ۳۲۸: حاشا که طلبکار حق آرام پذیرد
شمارهٔ ۳۲۹: جز سرکشی از آدم بی درد چه خیزد؟
شمارهٔ ۳۳۰: از شهد جهان جز غم و تشویش چه خیزد؟
شمارهٔ ۳۳۱: از موی چو کافور دلم بیت حزن شد
شمارهٔ ۳۳۲: تا گوهر ذات تو نهان زیر زمین شد
شمارهٔ ۳۳۳: می خورد و فروزان شد و از شرم برآمد
شمارهٔ ۳۳۴: کی در تن خاکی دل آگاه گذارند؟
شمارهٔ ۳۳۵: طول امر از دل چه خیال است برآید؟
شمارهٔ ۳۳۶: زنگ از دل ما آن خط شبرنگ زداید
شمارهٔ ۳۳۷: خط در دل روشن گهران مهر فزاید
شمارهٔ ۳۳۸: در کسوت فقر آن رخ چون ماه ببینید
شمارهٔ ۳۳۹: در صیدگاه دنیا هر کس که هوش دارد
شمارهٔ ۳۴۰: تا خط دمید با من دلدار هم سخن شد
شمارهٔ ۳۴۱: دل ز من خال یار می گیرد
شمارهٔ ۳۴۲: هیچ شریفی خسیس رای نباشد
شمارهٔ ۳۴۳: خسیس از هنرپیشگان عیب بیند
شمارهٔ ۳۴۴: از نمدپوشان زبان طعن را کوتاه دار
شمارهٔ ۳۴۵: گل گلاب از هرزه خندی شد درین نیلی حصار
شمارهٔ ۳۴۶: شد فزون در دور خط کیفیت لبهای یار
شمارهٔ ۳۴۷: پوچ گو را بر سر گفتار بی حاصل میار
شمارهٔ ۳۴۸: وقت خواب ناز، آن مژگان بود خونریزتر
شمارهٔ ۳۴۹: هر که برگش بیش، وقت مرگ لرزد بیشتر
شمارهٔ ۳۵۰: هست حاجت در بساط کج کلاهان بیشتر
شمارهٔ ۳۵۱: می رسد هر دم مرا از نوخطان نیش دگر
شمارهٔ ۳۵۲: بر دل موری درین عبرت سرا غافل مخور
شمارهٔ ۳۵۳: کریم سایل خود را غنی کند یکبار
شمارهٔ ۳۵۴: یکی هزار شود داغ در دل افگار
شمارهٔ ۳۵۵: ندیده ایم به جز ماه روزه ماه دگر
شمارهٔ ۳۵۶: با چهره شکسته و با چشم اشکبار
شمارهٔ ۳۵۷: سامان دهر را همه اسباب غم شمار
شمارهٔ ۳۵۸: در دیده ها اگر چه بود راه هند دور
شمارهٔ ۳۵۹: مخور فریب محبت ز ناله همه کس
شمارهٔ ۳۶۰: برنیایی خوش به اهل فکر، ناخوش هم مباش
شمارهٔ ۳۶۱: یک سر مو منت از اخوان کم فرصت مکش
شمارهٔ ۳۶۲: از ته دل نیست از همصحبتان رنجیدنش
شمارهٔ ۳۶۳: یار گندم گون جوی نگذاشت در من عقل و هوش
شمارهٔ ۳۶۴: در کهنسالی نیفتد کافر از سامان خویش!
شمارهٔ ۳۶۵: حسن هیهات است بردارد نظر از روی خویش
شمارهٔ ۳۶۶: صنوبر قامتی کز خاک می روید گرفتارش
شمارهٔ ۳۶۷: در آن محفل که برخیزد نقاب از روی گلپوشش
شمارهٔ ۳۶۸: تماشای جمال خود چنان برده است از هوشش
شمارهٔ ۳۶۹: دل خونین چنان آمیخت با فولاد پیکانش
شمارهٔ ۳۷۰: قلم ماری است کز رشوت بود افسون گیرایش
شمارهٔ ۳۷۱: به دوری محو از خاطر نگردد قد رعنایش
شمارهٔ ۳۷۲: سلیمانی است حسن، انگشتری از حلقه مویش
شمارهٔ ۳۷۳: غوطه در زنگ زد آیینه روشن گهرش
شمارهٔ ۳۷۴: عمر گویی است سبک، قامت خم چوگانش
شمارهٔ ۳۷۵: به عزم صید چنان گرم خاست شهبازش
شمارهٔ ۳۷۶: مطرب مکن ز صافی آواز انتعاش
شمارهٔ ۳۷۷: محو کی از صفحه دلها شود آثار من؟
شمارهٔ ۳۷۸: بس که از دوران به سختی بگذرد احوال من
شمارهٔ ۳۷۹: دارد از سبقت ز چشم بد خطرها جان من
شمارهٔ ۳۸۰: از علایق دل ز آب و گل نمی آید برون
شمارهٔ ۳۸۱: آبروی دیده ها باشد ز اشک آتشین
شمارهٔ ۳۸۲: در جبین تاک، نور باده بی غش ببین
شمارهٔ ۳۸۳: خط مشکین را به گرد خال آن مهوش ببین
شمارهٔ ۳۸۴: ز شعر خویش نتوان فیض شعر دیگران بردن
شمارهٔ ۳۸۵: ز شرم افزون توان گل از عذار دلستان چیدن
شمارهٔ ۳۸۶: ازان خرسند گردیدم ز دیدن ها به نادیدن
شمارهٔ ۳۸۷: ز اهل عقل همواری به مجنونان فزون تر کن
شمارهٔ ۳۸۸: جوانی برد با خود آنچه می آمد به کار از من
شمارهٔ ۳۸۹: نباشد در مقام دلبری نازک نهال من
شمارهٔ ۳۹۰: ندارد حاجت تکرار گفتار تمام من
شمارهٔ ۳۹۱: به پرگار از توکل شد چنان برگ و نوای من
شمارهٔ ۳۹۲: تا سر خود به گریبان نتوانی بردن
شمارهٔ ۳۹۳: می گشاید ز خموشان دل بی کینه من
شمارهٔ ۳۹۴: اگر عزیز توان شد به آبروی کسان
شمارهٔ ۳۹۵: توان به خامشی از عمر کام دل بردن
شمارهٔ ۳۹۶: به طوق غبغب سیمین او نظر واکن
شمارهٔ ۳۹۷: عرق به چهره اش از تاب می نشسته ببین
شمارهٔ ۳۹۸: از توست آنچه می دهی آن را به دیگران
شمارهٔ ۳۹۹: ز احسان بنای دولت خود باثبات کن
شمارهٔ ۴۰۰: ای غنچه لب رعایت اهل نیاز کن
شمارهٔ ۴۰۱: عیش جهان در آن لب خندان نظاره کن
شمارهٔ ۴۰۲: پهلو تهی ز ناوک آن دلربا مکن
شمارهٔ ۴۰۳: بر جام باده چشم ندارد حباب من
شمارهٔ ۴۰۴: در سوختن زیاده شود آب و تاب من
شمارهٔ ۴۰۵: متراش خط ز چهره خود پر عتاب من
شمارهٔ ۴۰۶: آشفته می شود ز نصیحت دماغ من
شمارهٔ ۴۰۷: در لعل یار خنده دندان نما ببین
شمارهٔ ۴۰۸: عتاب گلرخان در پرده دارد لطف پنهانی
شمارهٔ ۴۰۹: زبان در کام کش تا خامشان را همزبان بینی
شمارهٔ ۴۱۰: کند گل جمع خود را چون تو در گلزار می آیی
شمارهٔ ۴۱۱: سوز داغ دلم ای لاله تو نشناخته ای
شمارهٔ ۴۱۲: بوی گل غنچه شود چون تو به گلزار آیی
شمارهٔ ۴۱۳: جام جم مهر خموشی است اگر بینایی
شمارهٔ ۴۱۴: عرق فشان رخ خود از شراب ساخته ای
شمارهٔ ۴۱۵: کیم، به وادی فقر و سلوک نزدیکی
شمارهٔ ۴۱۶: عبیر فتنه به زلف سیاهت ارزانی!
شمارهٔ ۴۱۷: مخالفت نبود در جهان تنهایی
شمارهٔ ۴۱۸: در ماه روزه سیر مه ما نکرده ای
شمارهٔ ۴۱۹: ای خط سبز کز لب جانان دمیده ای
شمارهٔ ۴۲۰: هر لحظه خرابم کند آن چشم به رنگی
شمارهٔ ۴۲۱: با خود پرداز از منزل طرازی
شمارهٔ ۴۲۲: گر می نمی ستانی ای زاهد ریایی
شمارهٔ ۴۲۳: در حریمی که لب خود به شکرخنده گشایی
شمارهٔ ۴۲۴: بر گردن است خون دو صد کشته چون منش
شمارهٔ ۴۲۵: ماهی که عرض می دهد از فلس، مال خویش
شمارهٔ ۴۲۶: از کرم آن کس که شهرت است مرادش
شمارهٔ ۴۲۷: چون آتش است رغبت بی منتهای حرص
شمارهٔ ۴۲۸: با قد خم گشته روگردان مشو از راه حق
شمارهٔ ۴۲۹: بی فسادی نیست گر رو در صلاح آرند خلق
شمارهٔ ۴۳۰: مرو از راه به احسان خسیسانه خلق
شمارهٔ ۴۳۱: نیست از گرد مذلت متواضع را باک
شمارهٔ ۴۳۲: برات رزق ترا از زراعت ایزد پاک
شمارهٔ ۴۳۳: می کند عیب نمایان را هنرپرور کمال
شمارهٔ ۴۳۴: روزگاری شد دل افسرده دارم در بغل
شمارهٔ ۴۳۵: هر که را از سایلان ناشاد می سازد بخیل
شمارهٔ ۴۳۶: هر که از لاغری انگشت نما شد چو هلال
شمارهٔ ۴۳۷: تن گران و جان نزار و دل کباب است از طعام
شمارهٔ ۴۳۸: لازم یکدیگر افتاده است ناکامی و کام
شمارهٔ ۴۳۹: حرص کرد از دعوی فقر و فنا شرمنده ام
شمارهٔ ۴۴۰: می چکد چون شمع آتش از زبان خامه ام
شمارهٔ ۴۴۱: اشک خونین بس که زد جوش از دل دیوانه ام
شمارهٔ ۴۴۲: ناز آن لبها ز خط از قدردانی می کشم
شمارهٔ ۴۴۳: گر چه در راه سخن کرده است از سر پا قلم
شمارهٔ ۴۴۴: از خموشی ما ز دست هرزه نالان رسته ایم
شمارهٔ ۴۴۵: ما به رنجش اکتفا از تندخویان کرده ایم
شمارهٔ ۴۴۶: غم به آه از سینه افگار برمی آوریم
شمارهٔ ۴۴۷: چند دل ز اندیشه بیش و کم روزی خوریم؟
شمارهٔ ۴۴۸: بر زمین خط از خیال سرو قدی می کشیم
شمارهٔ ۴۴۹: کجا شور قیامت تلخ سازد خواب شیرینم؟
شمارهٔ ۴۵۰: ما نه امروز ز گلگشت چمن سیر شدیم
شمارهٔ ۴۵۱: چنان که جمله عبادات از وضوست تمام
شمارهٔ ۴۵۲: نجست ناوک آهی درست از شستم
شمارهٔ ۴۵۳: مرا که هست میسر سبو به دوش کشم
شمارهٔ ۴۵۴: به دست چون شکن زلف او شمار کنم
شمارهٔ ۴۵۵: کجاست مشت زری تا چو گل به باد دهیم
شمارهٔ ۴۵۶: دل را ز زلف آن بت پرفن گرفته ام
شمارهٔ ۴۵۷: از بس که بی گمان به در دل رسیده ام
شمارهٔ ۴۵۸: جان دگر ز بوسه دلدار یافتم
شمارهٔ ۴۵۹: از جلوه ات ز هوش من زار می روم
شمارهٔ ۴۶۰: ما در جهان قرار اقامت نداده ایم
شمارهٔ ۴۶۱: ز اهل کرم به هند کسی را ندیده ایم
شمارهٔ ۴۶۲: پیوسته ما ز فکر دو عالم مشوشیم
شمارهٔ ۴۶۳: ما آبروی فقر به گوهر نمی دهیم
شمارهٔ ۴۶۴: طرفی ز نهال قد آن شوخ نبستم
شمارهٔ ۴۶۵: از دل نبرد زنگ الم باد بهارم
شمارهٔ ۴۶۶: ما از لب خامش ز سخن داد گرفتیم
شمارهٔ ۴۶۷: ما همچو شرر تلخی غربت نکشیدیم
شمارهٔ ۴۶۸: یک دم که به کف باده گلرنگ نداریم
شمارهٔ ۴۶۹: ز تن عضوی بود دلهای خودکام
شمارهٔ ۴۷۰: روی خوبت زنگ خودبینی زدود از گلرخان
شمارهٔ ۴۷۱: حلقه هر در مشو با قامت همچون کمان
شمارهٔ ۴۷۲: نوشها درج است در نیش عتاب آلودگان
شمارهٔ ۴۷۳: عیب دنیا را نمی بینند کوته دیدگان
شمارهٔ ۴۷۴: دل چو روشن گشت در غمخانه دنیا ممان
شمارهٔ ۴۷۵: شد چو سوزن خشک، خار از قرب گل پیراهنان
شمارهٔ ۴۷۶: کار صوفی چیست، خاطر را مصفا ساختن
شمارهٔ ۴۷۷: هست با قد دو تا برگ اقامت ساختن
شمارهٔ ۴۷۸: می کند آتش زبان دفع گزند خویشتن
شمارهٔ ۴۷۹: تا کی از عمامه خواهی کوس دانایی زدن؟
شمارهٔ ۴۸۰: با دل پر خون برون زان زلف شبگون آمدن
شمارهٔ ۴۸۱: روی از عالم بگردان، روی در دیوار کن
شمارهٔ ۴۸۲: شانه در خط معنبر ای صنم داخل مکن
شمارهٔ ۴۸۳: در تلاش آفرین افکار خود رنگین مکن
شمارهٔ ۴۸۴: فارغ است از دیو مردم خاطر آزاد من
شمارهٔ ۴۸۵: در جوهر نهفته من سرسری مبین
شمارهٔ ۴۸۶: به هیچ جا نرسد زهد خشک صومعه داران
شمارهٔ ۴۸۷: چون برآید دل ز قید زلف عنبرفام او؟
شمارهٔ ۴۸۸: هر چه بخشد عالم ناساز می گیرد ز تو
شمارهٔ ۴۸۹: گر شود گویا به ذکر حق لب خندان تو
شمارهٔ ۴۹۰: بس که سرزد شکوه رزق از لب گویای تو
شمارهٔ ۴۹۱: قامت او چون شود در بوستان همدوش سرو
شمارهٔ ۴۹۲: زینهار از درد و داغ عشق روگردان مشو
شمارهٔ ۴۹۳: پریزادی است دست آموز زلف مشکبار او
شمارهٔ ۴۹۴: یکی صد شد ز خط کیفیت چشم خراب تو
شمارهٔ ۴۹۵: کجا سرپنجه خورشید گیرد جای دست تو؟
شمارهٔ ۴۹۶: شکر را نی به ناخن می کند دشنام تلخ تو
شمارهٔ ۴۹۷: سرونازی که منم محو رخ انور او
شمارهٔ ۴۹۸: می چکد بوسه ز لعل لب میخواره تو
شمارهٔ ۴۹۹: اگر چه لاله طورست روی روشن او
شمارهٔ ۵۰۰: ز انفعال خرام تو آب گردد سرو
شمارهٔ ۵۰۱: صد پرده شوختر بود از چشم خال تو
شمارهٔ ۵۰۲: خرقه بر دوشان از فرزند و زن بگسیخته
شمارهٔ ۵۰۳: در علم ظاهری چه کنی عمر خود تباه؟
شمارهٔ ۵۰۴: ز ذکر جهر مکن منع صوفیان لله
شمارهٔ ۵۰۵: از اشک برد راه به کوی تو نظاره
شمارهٔ ۵۰۶: زان لب نتوان کرد به دشنام کناره
شمارهٔ ۵۰۷: چند غم از دل به اشک لاله گون شوید کسی؟
شمارهٔ ۵۰۸: ای ز خاک افتادگان کاکلت سنبل یکی
شمارهٔ ۵۰۹: قد رعنای ترا تا دید، از شرمندگی
شمارهٔ ۵۱۰: خون تاک از شوق می جوشد اگر ساغرزنی
شمارهٔ ۵۱۱: این که زاهد کرد پهلوی خود از دنیا تهی
شمارهٔ ۵۱۲: خضاب تازه ای هر دم به روی کار می آری
شمارهٔ ۵۱۳: میم در جام، اخگر در گریبان است پنداری
شمارهٔ ۵۱۴: گرفتم سال را پنهان کنی، با مو چه می سازی؟
شمارهٔ ۵۱۵: ز مستی دیگران را می کنی تکلیف می نوشی
×
پیام سیستم
×
یادآوری کلمه عبور
آدرس ایمیل :
*
*
×
×
ورود به سایت
ایمیل :
ایمیل را وارد نمایید
رمز عبور :
رمز عبور را وارد نمایید
مرا به خاطر بسپار
فراموشی رمز عبور
کد امنیتی را وارد نمایید
آمارگیر وبلاگ