به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ورود / ثبت نام
ورود به گنجینه فارسی
کاربر جدید هستید ؟
ثبت نام
سفارش های من
پرداختی های من
پیام های من
تغییر کلمه عبور
خروج
صفحه اصلی
ایران بزرگ
افغانستان
تاجیکستان
کشورهای دیگر
حمایت مالی
بازارچه گنجینه فارسی
همه سخنوران
ابن سینا | شیخ الرئیس
ابن یمین
ابوالحسن فراهانی
ابوالفرج رونی
ابوالقاسم فردوسی
ابوسعید ابوالخیر
ابولقاسم لاهوتی
ابومنصور دقیقی
ابومنصور معمری
اثیر اخسیکتی
ادیب صابر ترمذی
آذر بیگدلی
ازرقی هروی
استاد رودکی
اسدی توسی
اسیر شهرستانی
اسیری لاهیجی
آشفته شیرازی
اشو زرتشت
افسر کرمانی
افسرالملوک عاملی
اقبال لاهوری
الهامی کرمانشاهی
امام غزالی
امامی هروی
امیر حسینی غوری
امیر خسرو دهلوی
امیر معزی
امیرشاهی سبزواری
انوری ابیوردی
اهلی شیرازی
اوحدالدین کرمانی
اوحدی مراغه ای
ایرانشاه
ایرج میرزا
بابا افضل کاشی
بابا طاهر
بارق شفیعی
بازار صابر
بدیع بلخی
بلند اقبال
بیدل دهلوی
بیرنگ کوهدامنی
بیهقی
پروین اعتصامی
پوریای ولی
ترکی شیرازی
تیمورشاه درانی
جامی هروی
جلال عضد یزدی
جمال الدین اصفهانی
جهان ملک خاتون
جویا تبریزی
جیحون یزدی
چاندرا بهان برهمن
حاجب شیرازی
حافظ شیرازی
حزین لاهیجی
حِسام خوسفی
حسن غزنوی
حسین خوارزمی
حسین کنگرتی
حکیم سبزواری
حکیم سنایی غزنوی
حکیم عمر خیام
حکیم ناصر خسرو
حکیم نزاری قهستانی
حکیم نظامی گنجوی
حمیدالدین بلخی
حیدر شیرازی
حیدری وجودی
خاقانی شروانی
خالد نقشبندی
خلیل الله خلیلی
خواجه عبدالله
خواجه نصیرالدین توسی
خواجوی کرمانی
خیالی بخاری
داوی پریشان
دهقان کابلی
رابعه بلخی
رحیم خان خانان
رشحه اصفهانی
رضا مایل هروی
رضاقلی هدایت
رضیالدین آرتیمانی
رفیق اصفهانی
رهی معیری
زرتشت بهرام پژدو
سحاب اصفهانی
سراج قمری
سراینده فرامرز نامه
سرمد کاشانی
سعدالدین وراوینی
سعدی شیرازی
سعیدا یزدی
سلطان باهو
سلطان محمود
سلطان ولد
سلمان ساوجی
سلیم تهرانی
سلیمان لایق
سلیمی جرونی
سوزنی سمرقندی
سیدای نَسَفی
سیف فرغانی
شاه نعمت الله
شاهدی
شرف الدین بخاری
شمس مغربی
شهابالدین سُهرِوَردی
شهرزاد | هزار و یک شب
شهریار
شوکت بخاری
شیخ بهایی
شیخ فخرالدین عراقی
صابر همدانی
صامت بروجردی
صائب تبریزی
صغیر اصفهانی
صفای اصفهانی
صفی علیشاه
صوفی محمد هروی
ضیاءالدین نَخشَبی
طاهره زرین تاج
طبیب اصفهانی
طغرای مشهدی
طغرل احراری
ظهیر فاریابی
ظهیری سمرقندی
عارف قزوینی
عبادی مروزی
عباس صبوحی
عبدالحق بیتات
عبدالقادر گیلانی
عبدالواسع جبلی
عبید زاکانی
عرفی شیرازی
عروضی سمرقندی
عسجدی مروزی
عشقری
عطار تونی
عطار نیشابوری
علی شیر نوایی
عمادالدین نسیمی
عمان سامانی
عمعق بخاری
عنصرالمعالی کیکاووس
عنصری بلخی
عینالقضات همدانی
عیوقی
غالب دهلوی
غبار همدانی
فایز دشتی
فخر الدین اسعد گرگانی
فرخی سیستانی
فرخی یزدی
فرزانه خجندی
فروغی بسطامی
فصیحی هروی
فضولی بغدادی
فغانی شیرازی
فلکی شروانی
فیاض لاهیجی
فیض کاشانی
قاسم انوار
قانعی توسی
قائم مقام فراهانی
قدسی مشهدی
قرآن به فارسی
قصاب کاشانی
قطران تبریزی
قهار عاصی
قوامی رازی
قیصر امین پور
کارو
کسایی مروزی
کلیم کاشانی
کمال الدین اصفهانی
کمال الدین خجندی
کوهی
گل نظر کلدی
گلرخسار صفی اوا
گورو گوبیند سینگ
لایق شیرعلی
لبیبی
مجد همگر
مجیرالدین بیلقانی
محتشم کاشانی
محقق ترمذی
محمد بن منور
محمد كوسج
محمود شبستری
محیط قمی
محیی الدین ابن عربی
مختاری غزنوی
مخفی بدخشی
مسعود سعد سلمان
مشتاق اصفهانی
ملا احمد نراقی
ملا مسیح پانی پتی
منوچهری دامغانی
مهستی گنجوی
مولانا بلخی
مولانا ناصر بخاری
مومن قناعت
میرداماد
میرزا آقاخان کرمانی
میرزا حبیب خراسانی
میرزا قاآنی
میرزاده عشقی
میلی مهشدی هروی
نجم الدین رازی
نصرالله منشی
نصیر جهرمی
نظام قاری
نظیری نیشابوری
نعیم فراشری آلبانیایی
نورعلی شاه
نوعی خبوشانی
نیر تبریزی
هاتف اصفهانی
هلالی جغتایی
همام تبریزی
هوشنگ ابتهاج
واعظ قزوینی
وحدت کرمانشاهی
وحشی باقفی
وحید قزوینی
وطواط بلخی
وفایی شوشتری
وفایی مهابادی
همه آثار
منوی دسترسی
صفحه اصلی
پیام های من
ایران
افغانستان
تاجیکستان
کشورهای دیگر
پشتیبانی مالی از شاعر یا کتاب
حمایت مالی
بازارچه گنجینه فارسی
ورود به صفحه کاربری
تماس با ما
درباره ما
صفحه اصلی
کتابخانه دیجیتال
کتابخانه دیجیتال
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
اقبال لاهوری
اقبال لاهوری
زبور عجم
834
به خوانندهٔ کتاب زبور : می شود پردهٔ چشمم پر کاهی گاهی
حصه اول : ز برون در گذشتم ز درون خانه گفتم
دعا : یارب درون سینه دل با خبر بده
عشق شور انگیز را هر جاده در کوی تو برد: «عشق شور انگیز را هر جاده در کوی تو برد»
درون سینهٔ ما سوز آرزو ز کجاست؟ : درون سینهٔ ما سوز آرزو ز کجاست
غزل سرای و نواهای رفته باز آور : غزل سرای و نواهای رفته باز آور
ایکه ز من فزدوه ئی گرمی آه و ناله را : ایکه ز من فزدوه ئی گرمی آه و ناله را
از مشت غبار ما صد ناله برانگیزی : از مشت غبار ما صد ناله برانگیزی
من اگرچه تیره خاکم دلکیست برگ و سازم : من اگرچه تیره خاکم دلکیست برگ و سازم
بصدای درمندی بنوای دلپذیری : بصدای درمندی بنوای دلپذیری
بر سر کفر و دین فشان رحمت عام خویش را : بر سر کفر و دین فشان رحمت عام خویش را
نوای من از آن پر سوز و بیباک و غم انگیزست : نوای من از آن پر سوز و بیباک و غم انگیزست
دل دیده ئی که دارم همه لذت نظاره : دل دیده ئی که دارم همه لذت نظاره
گرچه شاهین خرد بر سر پروازی هست : گرچه شاهین خرد بر سر پروازی هست
این جهان چیست صنم خانهٔ پندار من است : این جهان چیست صنم خانهٔ پندار من است
فصل بهار این چنین بانگ هزار این چنین : فصل بهار این چنین بانگ هزار این چنین
برون کشید ز پیچاک هست و بود مرا : برون کشید ز پیچاک هست و بود مرا
خیز و بخاک تشنه ئی بادهٔ زندگی فشان : خیز و بخاک تشنه ئی بادهٔ زندگی فشان
تو باین گمان که شاید سر آستانه دارم : تو باین گمان که شاید سر آستانه دارم
نظر به راه نشینان سواره می گذرد : نظر به راه نشینان سواره می گذرد
بر عقل فلک پیما ترکانه شبیخون به : بر عقل فلک پیما ترکانه شبیخون به
یا مسلمان را مده فرمان که جان بر کف بنه : یا مسلمان را مده فرمان که جان بر کف بنه
عقل هم عشق است و از ذوق نگه بیگانه نیست : عقل هم عشق است و از ذوق نگه بیگانه نیست
سوز و گداز زندگی لذت جستجوی تو : سوز و گداز زندگی لذت جستجوی تو
درین محفل که کار او گذشت از باده و ساقی : درین محفل که کار او گذشت از باده و ساقی
ساقیا بر جگرم شعلهٔ نمناک انداز : ساقیا بر جگرم شعلهٔ نمناک انداز
از آن آبی که در من لاله کارد ساتگینی ده : از آن آبی که در من لاله کارد ساتگینی ده
ز هر نقشی که دل از دیده گیرد پاک میآیم : ز هر نقشی که دل از دیده گیرد پاک میآیم
دل بی قید من با نور ایمان کافری کرده : دل بی قید من با نور ایمان کافری کرده
ز شاعر ناله مستانه در محشر چه می خواهی : ز شاعر ناله مستانه در محشر چه می خواهی
نه در اندیشهٔ من کار زار کفر و ایمانی : نه در اندیشهٔ من کار زار کفر و ایمانی
مرغ خوش لهجه و شاهین شکاری از تست : مرغ خوش لهجه و شاهین شکاری از تست
خوشتر ز هزار پارسائی : خوشتر ز هزار پارسائی
بر جهان دل من تاختنش را نگرید : بر جهان دل من تاختنش را نگرید
مرا براه طلب بار در گل است هنوز : مرا براه طلب بار در گل است هنوز
زمستان را سرآمد روزگاران : زمستان را سرآمد روزگاران
هوای خانه و منزل ندارم : هوای خانه و منزل ندارم
از چشم ساقی مست شرابم : از چشم ساقی مست شرابم
شب من سحر نمودی که به طلعت آفتابی : شب من سحر نمودی که به طلعت آفتابی
درین میخانه ای ساقی ندارم محرمی دیگر : درین میخانه ای ساقی ندارم محرمی دیگر
بجهان دردمندان تو بگو چه کار داری : بجهان دردمندان تو بگو چه کار داری
اگر نظاره از خود رفتگی آرد حجاب اولی : اگر نظاره از خود رفتگی آرد حجاب اولی
نور تو وانمود سپید و سیاه را : نور تو وانمود سپید و سیاه را
بده آندل که مستی های او از بادهٔ خویش است : بده آندل که مستی های او از بادهٔ خویش است
کف خاکی برگ و سازم برهی فشانم او را : کف خاکی برگ و سازم برهی فشانم او را
این دل که مرا دادی لبریز یقین بادا : این دل که مرا دادی لبریز یقین بادا
رمز عشق تو به ارباب هوس نتوان گفت : رمز عشق تو به ارباب هوس نتوان گفت
یاد ایامی که خوردم باده ها با چنگ و نی : یاد ایامی که خوردم باده ها با چنگ و نی
انجم بگریبان ریخت این دیدهٔ تر ما را : انجم بگریبان ریخت این دیدهٔ تر ما را
خاور که آسمان بکمند خیال اوست : خاور که آسمان بکمند خیال اوست
فرصت کشمکش مده این دل بی قرار را : فرصت کشمکش مده این دل بی قرار را
جانم در آویخت با روزگاران : جانم در آویخت با روزگاران
به تسلئی که دادی نگذاشت کار خود را : به تسلئی که دادی نگذاشت کار خود را
بحرفی می توان گفتن تمنای جهانی را : بحرفی می توان گفتن تمنای جهانی را
چند بروی خودکشی پردهٔ صبح و شام را : چند بروی خودکشی پردهٔ صبح و شام را
نفس شمار به پیچاک روزگار خودیم : نفس شمار به پیچاک روزگار خودیم
به فغان نه لب گشودم که فغان اثر ندارد : به فغان نه لب گشودم که فغان اثر ندارد
ما که افتنده تر از پرتو ماه آمده ایم : ما که افتنده تر از پرتو ماه آمده ایم
ای خدای مهر و مه خاک پریشانی نگر : ای خدای مهر و مه خاک پریشانی نگر
’شاخ نهال سدره ئی خار و خس چمن مشو» : ’شاخ نهال سدره ئی خار و خس چمن مشو»
دو عالم را توان دیدن بمینائی که من دارم : دو عالم را توان دیدن بمینائی که من دارم
بر خیز که آدم را هنگام نمود آمد : بر خیز که آدم را هنگام نمود آمد
مه و ستاره که در راه شوق هم سفرند : مه و ستاره که در راه شوق هم سفرند
درون لاله گذر چون صبا توانی کرد : درون لاله گذر چون صبا توانی کرد
اگر به بحر محبت کرانه می خواهی : اگر به بحر محبت کرانه می خواهی
زمانه قاصد طیار آن دلآرام است : زمانه قاصد طیار آن دلآرام است
دگر ز ساده دلیهای یار نتوان گفت : دگر ز ساده دلیهای یار نتوان گفت
خرد از ذوق نگه گرم تماشا بود است : خرد از ذوق نگه گرم تماشا بود است
غلام زنده دلانم که عاشق سره اند : غلام زنده دلانم که عاشق سره اند
لاله این چمن آلودهٔ رنگ است هنوز : لاله این چمن آلودهٔ رنگ است هنوز
تکیه بر حجت و اعجاز و بیان نیز کنند : تکیه بر حجت و اعجاز و بیان نیز کنند
چو موج مست خودی باش و سر بطوفان کش : چو موج مست خودی باش و سر بطوفان کش
خضر وقت از خلوت دشت حجاز آید برون : خضر وقت از خلوت دشت حجاز آید برون
ز سلطان کنم آرزوی نگاهی : ز سلطان کنم آرزوی نگاهی
با نشئه درویشی در ساز و دمادم زن : با نشئه درویشی در ساز و دمادم زن
هوس هنوز تماشا گر جهانداری است : هوس هنوز تماشا گر جهانداری است
فرشته گرچه برون از طلسم افلاک است : فرشته گرچه برون از طلسم افلاک است
عرب که باز دهد محفل شبانه کجاست : عرب که باز دهد محفل شبانه کجاست
مانند صبا خیز و وزیدن دگر آموز : مانند صبا خیز و وزیدن دگر آموز
ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز : ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز
جهان ما همه خاک است و پی سپر گردد : جهان ما همه خاک است و پی سپر گردد
باز بر رفته و آینده نظر باید کرد : باز بر رفته و آینده نظر باید کرد
خیال من به تماشای آسمان بود است : خیال من به تماشای آسمان بود است
از نوا بر من قیامت رفت و کس آگاه نیست : از نوا بر من قیامت رفت و کس آگاه نیست
شراب میکدهٔ من نه یادگار جم است : شراب میکدهٔ من نه یادگار جم است
لاله صحرایم از طرف خیابانم برید : لاله صحرایم از طرف خیابانم برید
سخن تازه زدم کس بسخن وا نرسید : سخن تازه زدم کس بسخن وا نرسید
عاشق آن نیست که لب گرم فغانی دارد : عاشق آن نیست که لب گرم فغانی دارد
درین چمن دل مرغان زمان زمان دگر است : درین چمن دل مرغان زمان زمان دگر است
ما از خدای گم شده ایم او بجستجوست : ما از خدای گم شده ایم او بجستجوست
خواجه از خون رگ مزدور سازد لعل ناب : خواجه از خون رگ مزدور سازد لعل ناب
گرچه می دانم که روزی بی نقاب آید برون : گرچه می دانم که روزی بی نقاب آید برون
گشاده رو ز خوش و ناخوش زمانه گذر : گشاده رو ز خوش و ناخوش زمانه گذر
زندگی در صدف خویش گهر ساختن است : زندگی در صدف خویش گهر ساختن است
برون زین گنبد در بسته پیدا کرده ام راهی : برون زین گنبد در بسته پیدا کرده ام راهی
گنهکار غیورم مزد بی خدمت نمی گیرم : گنهکار غیورم مزد بی خدمت نمی گیرم
جهان کورست و از آئینهٔ دل غافل افتاد است : جهان کورست و از آئینهٔ دل غافل افتاد است
نیابی در جهان یاری که داند دلنوازی را : نیابی در جهان یاری که داند دلنوازی را
علمی که تو آموزی مشتاق نگاهی نیست : علمی که تو آموزی مشتاق نگاهی نیست
چو خورشید سحر پیدا نگاهی می توان کردن : چو خورشید سحر پیدا نگاهی می توان کردن
کشیدی باده ها در صحبت بیگانه پی در پی: کشیدی باده ها در صحبت بیگانه پی در پی
عشق اندر جستجو افتاد آدم حاصل است: عشق اندر جستجو افتاد آدم حاصل است
بیا که خاوریان نقش تازه ئی بستند : بیا که خاوریان نقش تازه ئی بستند
عشق را نازم که بودش را غم نابود نی : عشق را نازم که بودش را غم نابود نی
بر دل بیتاب من ساقی می نابی زند : بر دل بیتاب من ساقی می نابی زند
فروغ خاکیان از نوریان افزون شود روزی : فروغ خاکیان از نوریان افزون شود روزی
ز رسم و راه شریعت نکرده ام تحقیق : ز رسم و راه شریعت نکرده ام تحقیق
از همه کس کناره گیر صحبت آشنا طلب : از همه کس کناره گیر صحبت آشنا طلب
بینی جهان را خود را نبینی : بینی جهان را خود را نبینی
من هیچ نمی ترسم از حادثهٔ شب ها : من هیچ نمی ترسم از حادثهٔ شب ها
تو کیستی ز کجائی که آسمان کبود : تو کیستی ز کجائی که آسمان کبود
دیار شوق که درد آشناست خاک آنجا : دیار شوق که درد آشناست خاک آنجا
می دیرینه و معشوق جوان چیزی نیست : می دیرینه و معشوق جوان چیزی نیست
قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند : قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند
دو دسته تیغم و گردون برهنه ساخت مرا : دو دسته تیغم و گردون برهنه ساخت مرا
مثل شرر ذره را تن به تپیدن دهم : مثل شرر ذره را تن به تپیدن دهم
مثل شرر ذره را تن به تپیدن دهم : مثل شرر ذره را تن به تپیدن دهم
خودی را مردم آمیزی دلیل نارسائی ها : خودی را مردم آمیزی دلیل نارسائی ها
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما : چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
دم مرا صفت باد فرودین کردند : دم مرا صفت باد فرودین کردند
گذر از آنکه ندیدست و جز خبر ندهد : گذر از آنکه ندیدست و جز خبر ندهد
در این صحرا گذر افتاد شاید کاروانی را : در این صحرا گذر افتاد شاید کاروانی را
ترا نادان امید غمگساریها ز افرنگ است : ترا نادان امید غمگساریها ز افرنگ است
بگذر از خاور و افسونی افرنگ مشو : بگذر از خاور و افسونی افرنگ مشو
جهان رنگ و بو پیدا تو میگوئی که راز است این : جهان رنگ و بو پیدا تو میگوئی که راز است این
از داغ فراق او در دل چمنی دارم : از داغ فراق او در دل چمنی دارم
به نگاه آشنائی چو درون لاله دیدم : به نگاه آشنائی چو درون لاله دیدم
این هم جهانی آن هم جهانی : این هم جهانی آن هم جهانی
بهار آمد نگه می غلطد اندر آتش لاله : بهار آمد نگه می غلطد اندر آتش لاله
صورت گری که پیکر روز و شب آفرید : صورت گری که پیکر روز و شب آفرید
باز این عالم دیرینه جوان می بایست : باز این عالم دیرینه جوان می بایست
لاله این گلستان داغ تمنائی نداشت : لاله این گلستان داغ تمنائی نداشت
هنگامه را که بست درین دیر دیر پای : هنگامه را که بست درین دیر دیر پای
ای لاله ای چراغ کهستان و باغ و راغ : ای لاله ای چراغ کهستان و باغ و راغ
من بندهٔ آزادم عشق است امام من : من بندهٔ آزادم عشق است امام من
کم سخن غنچه که در پردهٔ دل رازی داشت : کم سخن غنچه که در پردهٔ دل رازی داشت
خود را کنم سجودی ، دیر و حرم نمانده : خود را کنم سجودی ، دیر و حرم نمانده
به سواد دیدهٔ تو نظر آفریده ام من : به سواد دیدهٔ تو نظر آفریده ام من
تمهید : ز جان خاور آن سوز کهن رفت
بندگی نامه : گفت با یزدان مه گیتی فروز
موسیقی : مرگ ها اندر فنون بندگی
مذهب غلامان : در غلامی عشق و مذهب را فراق
در فن تعمیر مردان آزاد : یک زمان با رفتگان صحبت گزین
×
پیام سیستم
×
یادآوری کلمه عبور
آدرس ایمیل :
*
*
×
×
ورود به سایت
ایمیل :
ایمیل را وارد نمایید
رمز عبور :
رمز عبور را وارد نمایید
مرا به خاطر بسپار
فراموشی رمز عبور
کد امنیتی را وارد نمایید
آمارگیر وبلاگ