کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بر دل بیتاب من ساقی می نابی زند

    کیمیا ساز است و اکسیری بسیمابی زند

    من ندانم نور یا نار است اندر سینه ام

    این قدر دانم بیاض او به مهتابی زند

    بر دل من فطرت خاموش می آرد هجوم

    ساز از ذوق نوا خود را به مضرابی زند

    غم مخور نادان که گردون در بیابان کم آب

    چشمه ها دارد که شبخونی به سیلابی زند

    ایکه نوشم خورده ئی از تیزی نیشم مرنج

    نیش هم باید که آدم را رگ خوابی زند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha