کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شاه چون در گدا نظر می‌کرد
    مهر او در دلش اثر می‌کرد
    خواست تا پیش خویش خواند
    گفت درویش پیش من خواند
    کس نگوید به غیر من سیقش
    ننویسد کس دگر ورقش
    هر که بر حرف او نهد انگشت
    کنم انگشت او برون از مشت
    هر که بر لوح او رقم سازد
    تیغ من دست او قلم سازد
    بعد از این گفتگو به پیشش خواند
    ساخت تقریب، نزد خویشش خواند
    بهر تعلیم چون تکلم کرد
    عاشق از شوق دست و پا گم کرد
    دال می‌گفت و او الف می‌خواست
    که یکی بود پیش او کج و راست
    شاه زان هیچ برنمی‌آشفت
    نرم نرمک به او سبق می‌گفت
    شاه درویش دوست می‌باید
    تا از او عالمی بیاساید
    خاصه شاهان ملک دین یعنی
    پادشاهان صورت و معنی
    آه از این کافران سنگین‌دل
    که بلای دلند، مسکین دل!
    هر زمان فتنه‌ای برانگیزند
    بی‌گنه خون عاشقان ریزند
    هر نفس آتشی برافروزند
    بی‌سبب جان بی‌دلان سوزند
    شهسواران عرصهٔ جان‌ها
    آفت عقل‌ها و ایمان‌ها

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha