کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شاه تیری که در کمان پیوست
    چون فکندش بر آسمان پیوست
    تیر چون دید کز جفای کمان
    ماند از دست‌بوس شاه جهان
    بیخود افگند ز آسمان خود را
    بر زمین زد همان زمان خود را
    خویشتن را به قصد جنگ‌آراست
    به کمان گفت: ای کج ناراست
    از کجی گه بر آتشت دارند
    گاه اندر کشاکشت دارند
    شرم دار از قد شکستهٔ خویش
    وز میان شکسته بستهٔ خویش
    پیری و بهر دستگیری تو
    قد من شد عصای پیری تو
    هست بی من بسی شکست تو را
    که نگیرد کسی به دست تو را
    چون ز تیری و کمان سخن گویند
    نام تو بعد نام من گویند
    پیش بازوی پردلان ننگی
    با وجودی که صد من سنگی
    جانب خود مکش به زور مرا
    زانکه خواهی فگند دور مرا
    داری از دست سرکشی کردن
    طوق و زنجیر و بند در گردن
    خلق پیشت کشند صد ره بیش
    تو همان پس روی، نیایی پیش
    این صفت‌ها طریق پیران نیست
    لایق طور گوشه‌گیران نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha