کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خواجه بونصر پارسی که جهان

    هیچ همتا نداردش ز مهان

    آن دبیری که تا قلم برداشت

    همه بر صحن درج سحر نگاشت

    و آن سواری که تا سوار شدست

    زو دل کفر بی قرار شدست

    شاه را بوده نایب کاری

    کرده شغل سپاهسالاری

    سرکشان را نموده در پیکار

    که چگونه کنند مردان کار

    هر سخن کو بگوید از هر در

    چون گهر بایدش نشاند به زر

    مجلس شاه را چنان باشد

    که بدن را لطیف جان باشد

    چون ز می دلش مست و خرم شد

    جد و هزلش تمام در هم شد

    طیبتی طرفه در میان افکند

    ثلث شهنامه در زبان افکند

    ساتگینی گرفت و پس برخاست

    دولت شه ز پاک یزدان خواست

    مرکز حشمت و سیادت باد

    دولتش هر زمان زیادت باد

    سر همت بلند باد بدو

    شادمان شاه شیرزاد بدو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha