کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    باز شاهینی نکو دیدار

    بزم را کرد همچو باغ بهار

    شاهش افزوده از شرف جاهی

    شادمانه نشسته چون ماهی

    ره به سوی نشاط بر بردار

    سنگی از هر که هست برخوردار

    نه طلا بن بود نه حازه بود

    هر زمان زو بساط تازه بود

    در طرب همچو گل همی خندد

    هر چه او گفت شاه بپسندد

    از لطافت قرین جانست او

    پاک چون آب آسمانست او

    گر چه او را به سالها زین پیش

    هوسی کرده بود در سر خویش

    هر دو حالی شراب خوردندی

    مست گشته نشاط کردندی

    پیش از این هیچ کار دیگر بود

    که شبی مست پیش او بغنود

    دست بر ناف او نهاد بر مهر

    بر برش بوسه داد و داد به مهر

    ور کنون طیبتی کند گه گه

    نیست او را سخن معاذالله

    از حکایات آن امیر گزین

    نتوان هیچ چیز گفت جز این

    حال مردانگیش معلوم است

    کآهن او را به دست چون موم است

    او نه زین پر دلان اکنونست

    که به مردی ز رستم افزونست

    چون نهد دست زور میل به میل

    نهد انگشت بر میانه کیل

    خیزد از جای خویش و هوی کشد

    گرنه او را بدید عوی کشد

    حمله آرد چو شیر بگرازد

    میل خونین ز کف بیندازد

    او ز برگ کلم گذاره کند

    شلغم پخته را دو پاره کند

    آخر او برکشد به مردی سر

    نکند کس زیان به مردی بر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha