کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جهان دامگاهی است بس پر چنه

    طمع در چنهٔ او مدار از بنه

    بباید گرستن بر آن مرغ‌زار

    که آید به دام اندرون گرسنه

    سیه کرد بر من جهان جهان

    شب و روز او میسره میمنه

    نیابم همی جای خواب و قرار

    در این بی‌نوا شب گه پر کنه

    هزاران سپاه است با او همه

    ز نیکی تهی و به دل پر گنه

    به یمگان به زندان ازینم چنین

    که او با سپاه است و من یکتنه

    تو، ای عاقل، ار دینت باید همی

    بپرهیز از این لشکر بوزنه

    از این دام بی‌رنج بیرون شوی

    اگر نوفتادت طمع در چنه

    به دون قوت بس کن ز دنیای دون

    که دانا نجوید ز دنیا دنه

    از ابر جهان گر نباردت سیل

    چو مردان رضا ده به اندک شنه

    بباید همی رفت بپسیچ کار

    چنین چند گردی تو بر پاشنه؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha