حکیم ناصر خسرو
قصاید
قصیده شماره ۲۲۰: جهان دامگاهی است بس پر چنه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جهان دامگاهی است بس پر چنه طمع در چنهٔ او مدار از بنه بباید گرستن بر آن مرغ زار که آید به دام اندرون گرسنه سیه کرد بر من جهان جهان شب و روز او میسره میمنه نیابم همی جای خواب و قرار در این بی نوا شب گه پر کنه هزاران سپاه است با او همه ز نیکی تهی و به دل پر گنه به یمگان به زندان ازینم چنین که او با سپاه است و من یکتنه تو، ای عاقل، ار دینت باید همی بپرهیز از این لشکر بوزنه از این دام بی رنج بیرون شوی اگر نوفتادت طمع در چنه به دون قوت بس کن ز دنیای دون که دانا نجوید ز دنیا دنه از ابر جهان گر نباردت سیل چو مردان رضا ده به اندک شنه بباید همی رفت بپسیچ کار چنین چند گردی تو بر پاشنه؟ حکیم ناصر خسرو