شمارهٔ ۷۱
یکی دوستش بود توفان بنام
بسی آزموده بنا کام و کام
شمارهٔ ۷۲
زن بد کنش معشقولیه نام
نبودش جز از بد دگر هیچ کام
شمارهٔ ۷۳
چو راهی بباید سپردن بگام
بود راندن تعبیه بی نظام
نقیبان ز دیدن بمانند کند
گر ایشان همیشه نباشند غند
شمارهٔ ۷۴
پدر گفت هر مس چرائی دژم
نه همچون منی دلت مانده بغم
که این آلت من که شد ساخته
نگردد همی هیچ پرداخته
شمارهٔ ۷۵
بآیین یکی شهر شامس بنام
یکی شهریار اندرو شادکام
فلقراط نام از در مهتری
هم از تخم آقوس بن مشتری
شمارهٔ ۷۶
هر آنجا که پاره شد از در درون
شود استواری ز روزن برون
شمارهٔ ۷۷
جزیره یکی بد بیونان زمین
کروتیس بدنام [و] شهری گزین
شمارهٔ ۷۸
مرا در دل این بود رای و گمان
که کار من و تو بود همچنان
کجا پیش از این کار افروتشال
که بود الفتیشش هماره همال
شمارهٔ ۷۹
کسی کرد نتوان ز زهر انگبین
نسازد ز ریکاشه کس پوستین
شمارهٔ ۸۰
جهان خیره ماند ز فرهنگ او
از آن برز و بالا و اورنگ او