به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
زد قاصد بزم عزا با قامت خم
از نو به عالم بیرق ماه محرم
لرزید از این ماتم به عالم عرش اعظم
پشت فلک گردد دو تا زین غصه و غم
وقت عزا شد ماتم بپا شد
ارض و سما بار دگر ماتمسرا شد
وقت عزا شد
از نونهال ماه غم از ره رسیده
رنگ و رخ مهتاب از ماتم پریده
خار غم هجران به چشم ما خلیده
زد شعله محنت به جان خلق عالم
ارض و سمابار دیگر ماتمسرا شد
عرش خدا شد از عزا نوسیه پوش
ملک و ملک کردند احت را فراموش
کروبیان گشتند یک جا محو و مدهوش
بر سر زنان گردید حوا همچو آدم
اندر مدینه کن خبر خیرالنسا را
رو در نجف آگاه کن شیر خدا را
بر گو به فخر انبیا شال عزا را
در گردن اندازد کشد افغان دمادم
ارض و سما بار دیگر ماتمسرا شد
پیر و جوان یکباره دل از دست داده
مرد و زن اندر بزم ماتم رو نهاده
گویا حسین تشنه لب بیسر فتاده
با خنجر خشک از عطش اندر لب بم
گردش به کام دشمنان ای چرخ تا کی
کو دادخواهی تا کنم این شکوه با وی
کاندر سر نی کرد جا در مجلس می
آن سر که کردی صد چو عیسی زنده از دم
آن سر که مهر از شرم رویش در حجابست
کی در خور خاکستر و بزم شرابست
چون بخت (صامت) گوئیا گردون بخوابست
ورنه چرا ویران نشد اوضاع عالم
وقت عزا شد ماتم بپا شده
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.