کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زندگی بر دوش ما بار گرانی بیش نیست

    عمر جاویدان عذاب جاودانی بیش نیست

    لاله بزم آرای گلچین گشت و گل دمساز خار

    زین گلستان بهره بلبل فغانی بیش نیست

    می کند هر قطره اشکی ز داغی داستان

    گر چه شمعم شکوه دل را زبانی بیش نیست

    آنچنان دور از لبش بگداختم کز تاب درد

    چون نی اندام نحیفم استخوانی بیش نیست

    من اسیرم در کف مهر و وفای خویشتن

    ورنه او سنگین دل نامهربانی بیش نیست

    تکیه بر تاب و توان کم کن در این میدان عشق

    آن ز پا افتاده ای وین ناتوانی بیش نیست

    قوت بازو سلاح مرد باشد کآسمان

    آفت خلق است و در دستش کمانی بیش نیست

    هر خس و خاری درین صحرا بهاری داشت لیک

    سر به سر دوران عمر ما خزانی بیش نیست

    ای گل از خون رهی پروا چه داری؟ کان ضعیف

    پر شکسته طایر بی آشیانی بیش نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha