کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رهائیت باید، رها کن جهانرا

    نگهدار ز آلودگی پاک جانرا

    بسر برشو این گنبد آبگون را

    بهم بشکن این طبل خالی میانرا

    گذشتنگه است این سرای سپنجی

    برو باز جو دولت جاودانرا

    زهر باد، چون گرد منما بلندی

    که پست است همت، بلند آسمانرا

    برود اندرون، خانه عاقل نسازد

    که ویران کند سیل آن خانمانرا

    چه آسان بدامت درافکند گیتی

    چه ارزان گرفت از تو عمر گرانرا

    ترا پاسبان است چشم تو و من

    همی خفته می‌بینم این پاسبانرا

    سمند تو زی پرتگاه از چه پوید

    ببین تا بدست که دادی عنانرا

    ره و رسم بازارگانی چه دانی

    تو کز سود نشناختستی زیانرا

    یکی کشتی از دانش و عزم باید

    چنین بحر پر وحشت بیکرانرا

    زمینت چو اژدر بناگه ببلعد

    تو باری غنیمت شمار این زمانرا

    فروغی ده این دیدهٔ کم ضیا را

    توانا کن این خاطر ناتوانرا

    تو ای سالیان خفته، بگشای چشمی

    تو ای گمشده، بازجو کاروانرا

    مفرسای با تیره‌رائی درون را

    میالای با ژاژخائی دهانرا

    ز خوان جهان هر که را یک نواله

    بدادند و آنگه ربودند خوانرا

    به بستان جان تا گلی هست، پروین

    تو خود باغبانی کن این بوستانرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha