به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بیار آنچه دل ما به یکدگر کشدا
به سرکش آنچه بلا و الم به سرکشدا
غلام ساقی خویشم که بامداد پگاه
مرا ز مشرق خم آفتاب برکشدا
چو تیغ باده بر آهیجم از میان قدح
زمانه باید تا پیش من سپر کشدا
چه زر و سیم و چه خاشاک پیش من آن روز
که از میانه ی سیماب آب زر کشدا
خوش است مستی و آن روزگار بیخبری
که چرخ غاشیهٔ مرد بیخبرکشدا
در نشست من آنگه گشادهتر باشد
که مست گردم و ساقی مرا به در کشدا
اگر به ساغر دریا هزار باده کشم
هنوز همت من ساغر دگر کشدا
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.