کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یکی بینندهٔ معروف بودی

    که ارواحش همه مکشوف بودی

    دمی گر بر سر گوری رسیدی

    در آن گور آنچه می‌رفتی بدیدی

    بزرگی امتحانی کرد خردش

    بخاک عمر خیّام بردش

    بدو گفتا چه می‌بینی درین خاک

    مرا آگه کن ای بینندهٔ پاک

    جوابش داد آن مرد گرامی

    که این مردیست اندر ناتمامی

    بدان درگه که روی آورده بودست

    مگر دعویِ دانش کرده بودست

    کنون چون گشت جهل خود عیانش

    عَرَق می‌ریزد ازتشویر جانش

    میان خجلت و تشویر ماندست

    وزان تحصیل در تقصیر ماندست

    بر آن دَر حلقه چون هفت آسمان زد

    ز دانش لاف آنجا کی توان زد

    چو نه انجام پیداست و نه آغاز

    نیابد کس سر و پای جهان باز

    فلک گوئیست و گر عمری شتابی

    چو گویش پای و سر هرگز نیابی

    که داند تا درین وادیِ مُنکَر

    چگونه می‌روم از پای تا سر

    سراپای جهان صد باره گشتم

    ندیدم چارهٔ بیچاره گشتم

    سراپای جهان درد و دریغست

    که گر وقتیت هست آن نیز تیغست

    مرا این چرخ چون صندوقِ ساعت

    ز بازیچه رها نکند بطاعت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha